سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بررسی مشکلات جوانان(1) بحران بلوغ
یکی از بحرانی ترین دوره های زندگی هر فرد, دوره بلوغ است. بلوغ مرحله ای از رشد است که برای همه نوجوانان, اعم از پسر و دختر, خواه ناخواه حاصل می شود.
تعابیر مختلف دین پژوهان و روان شناسان از این دوره, حاکی از اهمیت و حسّاسیّتی است که آن ها برای پدیده بلوغ قائل اند. در این جا نظرات بعضی روان شناسان را درباره این پدیده می آوریم:
(سمیلرز نوجوانی را دوران عدم انطباق, و سکولیانکورز آن را تب عقل, وس گوتهز آن را گره کور بین کودکی و پیری, سشیلدرز آن را موجی خروشان در اقیانوس زندگی,س استانلی هالز آن را تولد دوباره, سهاروکسز آن را دوره کشف هویت, سویلونز آن را دوره جهل و غفلت و بالاخره سکروز نوجوان را دیوانه قابل معالجه خوانده اند.)1
(ژان ژاک روسو, بلوغ را ولادت دوم می خواند.)2 (گویی نوجوان در آستانه ورود به دوره بلوغ با جهانی نو آشنا می شود و دیگر باره متولد می گردد و افق های جدیدی در برابر دیدگانش گشوده می شود. تحول و تغییر و عدم ثبات در رفتار در این دوره به حدی است که بعضی آن را زندگی تشنج آمیز و دوران منفی نامیده اند.)3 (اوریس دولوم, بلوغ را یک نقطه عطف در زندگی می شناسد نه یک مرحله تکاملی.)4
بلوغ در زبان فارسی به معنای رسیدن و به حد رشد رسیدن است.5
انواع بلوغ
هرچند از واژه بلوغ غالباً بلوغ جنسی تداعی می شود, ولی با توجه به موارد استعمال, می توان به انواع بلوغ اشاره کرد که مهم ترین آن ها عبارت اند از:
1. بلوغ شرعی:
بلوغ شرعی همان سن تکلیف دینی است که برای دختران پایان 9سال قمری و برای پسران پایان 15 سال قمری است.
2. بلوغ جسمی:
فیزیولوژیست ها معتقدند: ارگانیزم بدنی انسان تا 5سال اول زندگی به سرعت رشد می کند و پس از آن تا آغاز دوره نوجوانی و بلوغ, رشد آن به کندی می گراید و سپس در دوره نوجوانی, سرعت دوباره خود را باز می یابد و در سن خاصی به حد کمال خود می رسد.
3. بلوغ جنسی:
بلوغ جنسی به معنای رسیدن به سن تولید مثل است که با ازدیاد هورمون ها آغاز می شود. در این شرایط, غدد جنسی از خواب بیدار می شود و تمایل جنسی را به وجود می آورد.
4. بلوغ اجتماعی:
بلوغ عرفی یا اجتماعی, بلوغی است که در آن دختر و پسر مسئول رفتار خود می شوند و به آن سن قانونی نیز می گویند. قانون گذاران برای افراد, سنین گوناگونی را در اجرای انواع مقررات و بهره مندی آنان از حقوق مدنی در نظر گرفته اند; مثلاً براساس قوانین موجود در ایران برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی, ورود اشخاص به سن شانزده سالگی الزامی است و برای استخدام دولتی و یا اخذ گواهی نامه, هجده سال تمام منظور شده است.
5. بلوغ روانی:
بلوغ روانی, بلوغ ناشی از رشد روان است که دارای جنبه های مختلفی از قبیل: پختگی, هوش و درک مفاهیم اخلاقی می باشد.
6. بلوغ شخصیتی:
بلوغ شخصیتی در شرایطی حاصل می شود که شخص بتواند مستقلاً تصمیم بگیرد و عمل نماید و بتواند اراده اش را اعمال کند و متکی به خود باشد.
7. بلوغ عقلی:
قرآن مجید از بلوغ عقلی به نام (رشد) یاد کرده و استقلال اقتصادی و آزادی مالی برای یتیمان را مشروط به بلوغ جنسی و رشد عقلی می داند.6
سن بلوغ
(برای آغاز بلوغ طبیعی, سن معینی وجود ندارد و در محیط های مختلف, متفاوت است. عوامل متعددی از قبیل: عوامل محیطی, فرهنگی, موروثی و اجتماعی و تغذیه ای در پیدایش بلوغ مؤثر است, ولی ظهور آن در اکثر دختران حدود 11سالگی است.)7
ییکی از نویسندگان می گوید: (از نظر پژوهش گران, اگرچه یک اتفاق نظر در مورد شروع و پایان سن بلوغ وجود ندارد, اما بیشتر محققین بر این عقیده اند که سن شروع بلوغ طبیعی در دخترها 16ـ9سالگی و در پسرها 17ـ10سالگی است و در مجموع, اصطلاح بلوغ به دوره بین 18ـ12سالگی اطلاق می گردد و سن متوسط بلوغ, بدون توجه به پسر یا دختر بودن, 11سالگی اطلاق می گردد. ولی به طور مسلم دختران زودتر از پسران مرحله بلوغ زندگی خویش را آغاز می کنند و زودتر نیز این مرحله را به پایان می رسانند.)8
تقدم بلوغ شرعی دختران بر پسران
این سؤال همواره در ذهن دختران مطرح است که چرا زودتر از پسران, مکلف می شوند و بالغ شرعی محسوب می گردند؟
در پاسخ باید گفت: اولاً, بلوغ شرعی براساس بلوغ طبیعی است. در همه مناطق جهان با در نظر گرفتن شرایط طبیعی و اجتماعی, دختران زودتر به بلوغ طبیعی می رسند و فعالیت غدد جنسی در آنان قبل از پسران آغاز می گردد. (بنابراین تقدم بلوغ شرعی دختران بر پسران براساس صلاحیت طبیعی و به معنای هم آهنگی قوانین تشریع با مقررات تکوین است.)9
بیدار شدن غریزه جنسی در دختران زمینه مساعدی برای آلوده شدن به گناه و ناپاکی است و خداوند حکیم برای پیش گیری از مفاسد, آنان را قبل از پسران به وسیله مقررات دینی کنترل می کند.
ثانیاً, (اندیشه و عقل دختران زودتر از پسران شکفته می شود و دلیلش آن است که دختران قبل از پسران زبان می گشایند و زودتر از آنان آغاز سخن می کنند و با توجه به رابطه غیر قابل انکاری که بین اندیشه و سخن گفتن وجود دارد, این نتیجه به دست می آید که دستگاه فکر دختران زودتر از پسران به کار می افتد.)10
شکوفا شدن عقل و هوش در دختران باعث شده است قانون گذار آنان را قبل از پسران مکلف کند تا از طریق عمل به تکالیف الهی به رشد معنوی نایل گردند و از طرف دیگر در جامعه از استقلال قانونی و حقوق اجتماعی برخوردار شوند.
بلوغ زودرس و دیررس
(بلوغ زودرس, پدیده ای فیزیولوژیک است که در هر جنس پسر و دختر دیده می شود. همان گونه که از نام آن برمی آید, در این حالت فرد زودتر از هم سالان خود علائم و آثار بلوغ را ظاهر می سازد.)11
(بلوغ دیررس نیز در هر دو جنس پسر و دختر دیده می شود و شیوع آن در پسرها بیش از دختران است. به طور کلی می توان اظهار داشت هرگاه تا سن 17سالگی آثار و نشانه های بلوغ در فرد ظاهر نشود, وی دچار بلوغ دیررس شده است.)12
علل مختلفی در تسریع یا تأخیر بلوغ مطرح شده است. یکی از صاحب نظران می گوید: (نژاد, تغذیه و عوامل فیزیکی و روانی موجود در محیط زندگی, در زمان ظهور بلوغ و میزان ترشح هورمون های مربوطه اثر می گذارد; مثلاً ویتامین E را از جمله عوامل تغذیه ای مؤثر به شمار می روند. وضع نامساعد اخلاقی در اجتماعات بی بند و بار نیز باعث بلوغ زودرس در آن جوامع می شود.)13
درباره اثر آب و هوا در بلوغ, برخی نظر مخالف دارند و می گویند: (بلوغ بیش از آن که به آب و هوا بستگی داشته باشد, به طرز تغذیه و بهداشت و شرایط اجتماعی وابسته است. معمولاً آب و هوای معتدل بیش از هوای گرمسیر و سردسیر بلوغ را تسریع می کند.)14
هر کدام از بلوغ زودرس و دیررس, عوارضی بر فرد بالغ دارد, که می توان به احساس حقارت در بلوغ دیررس و اضطراب و نگرانی در بلوغ زودرس اشاره کرد, ولی در حال حاضر این معضل را از طریق تجویز دارو و روان درمانی, کنترل و از عوارض آن جلوگیری می کنند. بنابراین کسانی که به بلوغ زودرس یا بلوغ دیررس مبتلا هستند, نباید از این وضعیت نگران باشند.
البته در زودرسی بلوغ, بالغ باید به وظیفه شرعی خود عمل کند; مثلاً پسری که قبل از پانزده سالگی بالغ شده است, باید نماز و روزه و تکالیف دینی را انجام دهد و منتظر فرارسیدن سن مقرّر نباشد.
نشانه های بلوغ
بلوغ با دگرگونی های فیزیولوژی در بدن همراه است. (به نظر زیست شناسان, منشأ طبیعی بلوغ, ترشح هورمون های جنسی به ضمیمه فعالیت های منظم بعضی دیگر از غدد داخلی است.)15
(مهم ترین دگرگونی های بدنیِ دوره نوجوانی, ظهور ویژگی های نخستین و ویژگی های ثانویه است. منظور از ویژگی های نخستین, شکل دادن به آلت های تناسلی و توانایی در امر تولید مثل است, اما ویژگی های ثانوی عبارت است از: روییدن ریش و سبیل و دو رگه شدن صدا در پسران و بزرگ شدن سینه و لگن در دختران. پس از عادت ماهانه در دختران و انزال در پسران, قابلیت تولید مثل ایجاد می گردد.)16
نظر مشهور فقهای عالی قدر شیعه آن است که بلوغ به یکی از سه چیز محقق می شود: 1. روییدن موی درشت زیر شکم; 2. احتلام; 3. تمام شدن پانزده سال قمری در مرد و تمام شدن نه سال قمری در زن.17
البته نشانه های بلوغ در پسر و دختر, یکی از سه علامتی است که ذکر شد و ضرورت ندارد که هر سه با هم محقق شود. میزان در سن, سال قمری است نه شمسی. پس طبق سال شمسی و با توجه به سال های کبیسه, پسران با تمام شدن حدود چهارده سال و شش ماه و یازده روز و دختران با تمام شدن حدود هشت سال و هشت ماه و هجده روز بالغ می شوند.
در آستانه بلوغ, رشد عمومی بدن دچار تغییرات و دگرگونی هایی می شود. (یکی از مهم ترین تحولات انقلابی دوران بلوغ, رشد سریع استخوان ها و عضلات و کلیه اعضای داخلی بدن است. رشد دوران بلوغ به قدری سریع و شدید است که بعضی از دانشمندان, رشد و نمو دوران بلوغ را به جهش تعبیر کرده اند.)18 با این تغییرات نوجوان بالغ با بحران هایی مواجه می شود.
بلوغ و بحران بیولوژیکی
تغییرات ظاهری در دوران بلوغ, جوان را با بحران بیولوژیکی مواجه می کند. (تغییرات بیولوژیکی در دختران در سنین 9 تا12سالگی و در پسران از 11تا13سالگی بروز می کند. طی این دوره, 15تا20 سانتی متر بر قد و 20 تا25 کیلوگرم بر وزن نوجوان اضافه می شود. رفته رفته خصوصیات ثانویه جنسی از قبیل: رویش موی صورت و تغییر صدا در پسران و عادت ماهیانه در دختران بروز می کند.)19
(پیدایش دانه های سیاه رنگ بر روی پوست مخصوصاً در اطراف بینی, روی چانه یا روی شانه ها, پسرها را سخت مضطرب می سازد. تغییر صدا که برحسب آب و هوا و نژادهای مختلف زودتر یا دیرتر ظهور می نماید, یک اثر عمومی است که در همه پیدا خواهد شد. تارهای صوتی از لحاظ طول دو برابر می شوند. صدا که تا آن هنگام زیر بود, در مدت چند ماه طنین مخصوصی پیدا کرده و به اصطلاح دو رگه می شود و بسیار نامطبوع می گردد. بعد از آن در مدت چند هفته از شدت آن کاسته می شود و به تدریج حالت صدای اشخاص بالغ را پیدا می کند و در 17سالگی آخرین تغییرات صوتی نیز از بین می روند.
صدای زن نیز تغییر می کند, اما کمتر محسوس است. آهنگ آن که بلیغ تر و رساتر می شود, در حدود 15سالگی وضع ثابتی به خود می گیرد.)20
با بحران بلوغ, کشش جنسی آغاز می شود و نوجوان به موضوعات جنسی حساس می گردد. غالباً نوجوانان از این تغییرات ناآگاهند و گاهی دچار وحشت و اضطراب می شوند. (دبس, جهالت و شتاب زدگی را دو خطر بزرگ در این مرحله از رشد آدمی می داند.)21
(البته تغییرات بلوغ در همه افراد یک سان نیست. تغییرات بدنی همراه با بلوغ ممکن است در برخی از نوجوانان در اوایل بلوغ روی دهد و در برخی به تأخیر بیفتد. حتی در برخی از پسران, سینه ها رشد می کند یا نشیمن گاه پهن می شود. این ها دلالت بر داشتن اندام زنانه نیست و نباید نوجوان و دیگران را نگران این امر کند. هم چنین در دختران ممکن است سینه ها کمی دیرتر رشد کند و نباید این امر آنان را نگران کند, زیرا تغییرات بلوغ گاهی به تأخیر می افتد.)22
راه های غلبه بر بحران
برای عبور از این بحران, نوجوانان و والدین آن ها وظایفی دارند. وظیفه والدین کمک به نوجوانان و راهنمایی آنان از طریق ارائه اطلاعات صحیح و جامع درباره تحولات دوره بلوغ است. هرگونه سهل انگاری می تواند نوجوانان را به اطلاعات ناقص و نادرست سوق داده و در نهایت آن ها را با مشکلات جسمی و روانی مواجه کند.
ییکی از روان شناسان به نام دبس, عقیده دارد که مادر باید دختر خود را از عادت ماهانگی مطلع سازد.23
نوجوان پسر باید بداند گاهی در خواب حالتی خاص به وی دست می دهد و هم زمان با آن, منی از او خارج می گردد و معمولاً بلافاصله بیدار می شود. او نباید از این واقعه نگران باشد. این قوی ترین میل غریزی است که خداوند متعال در نهاد انسان قرار داده است تا پشتوانه بقای نسل و نویدی برای پدر شدن باشد. این حالت را که احتلام می گویند, برای جوان وظیفه ای را ایجاب می کند که همان غسل جنابت است که احکام آن در رساله های عملیه آمده است. شدت این میل در پسران بیشتر از دختران است. از این رو آسیب پذیری آن ها نیز بیشتر است.
اگر این میل در نوجوانی به هیجان آید, عواقب شومی به دنبال دارد. مؤثرترین روش برای کنترل و مهار غریزه جنسی, پرورش و تقویت روحیه دینی و پس از آن, اجتناب از نگاه شهوت آمیز و اسباب تحریک کننده مانند: فیلم و عکس های مبتذل و پرهیز از دوستان فاسد و روی آوردن به سرگرمی های سالم است.
البته به همان اندازه که در این دوره, جوان در معرض هجوم وسوسه های شیطانی و طوفان غریزه جنسی قرار می گیرد و با مشکلات جدی روبه رو می شود, پاک ماندن جوان در این مرحله و ایستادگی در برابر تمایلات درونی, ارزش مند و قابل تقدیر است.
رسول خدا(ص) می فرماید: (انّ اللّه تعالی یباهی بالشّابّ العابد الملائکة یقول: انظروا الی عبدی ترک شهوته من أجلی;24 خدای تعالی به وجود جوان پرهیزکار بر فرشتگان مباهات می کند و می فرماید: ای فرشتگان به بنده جوان من بنگرید که شهوت های جوانی خود را برای من رها کرده است.)
در روایتی دیگر, آن حضرت فرمود: خدای تعالی می فرماید: ای جوانی که شهوت های خود را در راه من ترک گفته و جوانی ات را در این راه از دست داده ای, تو در پیشگاه من همانند بعضی از فرشتگانم می باشی.25

• در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار
• ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار
بلوغ و بحران عاطفی
مهم ترین تحول دوران بلوغ بعد از ظهور صفات ثانویه جنسی, تحولات عمیق عاطفی است. مسئله مهم, یافتن هویت خود است. (نوجوان با در نظر گرفتن تجربیات گذشته و قبول تحولات بلوغ می خواهد هویت خویش را از نو بازسازی کند. حتی مخالفت و ستیز نوجوانان با والدین خود و عصیان آنان در برابر ارزش ها و دخالت های دیگران برای تثبیت هویت و جدا نمودن هویت خویش از سایرین است.)26
این بحران باعث شده است که طوفانی در درون نوجوان ایجاد شود و با انواع تردیدها, سردرگمی ها روبه رو گردد. عواطف او ثابت نیست, زود خوشحال می شود و به سرعت در غم و اندوه فرو می رود. همین تغییر حالات او را خسته و رنجور می کند و به واکنش تند و ناسازگاری سوق می دهد.
نوجوانان درد دل های زیادی دارند; می گویند: کسی ما را به حساب نمی آورد, ما را درک نمی کنند. از سوی دیگر والدین نیز از نوجوان خود شکایت دارند, که او به کلی عوض شده است. همیشه با برادر و خواهر کوچک ترش مشکل دارد و پرخاش گر و خیره سر شده است.
(به والدین باید توصیه کرد که سعی کنند نوجوانان را در این دوره بحرانی درک کنند و سرکشی ها و مخالفت های نوجوانان در این دوره را به صورت علائم رشد و از خصوصیات دوره نوجوانی تعبیر کنند و آن را مقدمه قطعی یک واقعه نگران کننده که آینده نوجوان را تهدید می کند, ندانند. برخورد صحیح آنان به نوجوان کمک خواهد کرد تا از این برهه پرتلاطم و آشوب بگذرد.)27
(جوانان در سن بلوغ, خود شیفته هستند. آن ها نسبت به عکس العمل خود در آینه وسواس به خرج می دهند و گاهی ساعت ها خود را در آینه نگاه می کنند. این عمل ناشی از خودآگاهی شدید آنان است.)28
انگیزه استقلال طلبی در این مرحله بروز می کند. جوان از یک طرف از نظر اقتصادی وابسته به والدین است و از طرفی می خواهد مستقل عمل کند. (می گویند: انسان در سه مرحله به استقلال می رسد: مرحله اول, هنگام به دنیا آمدن و مرحله دوم, هنگام از شیر گرفتن کودک است و مرحله سوم, دوران بلوغ است. موریس دِبس, روان شناسی معروف فرانسوی این دوره را فطام یا از شیر گرفتن روانی نام نهاده است.)29
ییکی از روان شناسان به نام (لوین) گفته است: (نوجوان در دوره ای زندگی می کند که می توان آن را دوره بی سر و سامانی روانی نامید, زیرا او نه کودک است و نه کاملاً بزرگ سال شده است. بحران بلوغ, نوجوان را در یک وضعیت مبهم و پیچیده ای قرار می دهد که نمی داند چه کاری بکند. همین عدم اطمینان نسبت به نقش خود, موجب مشکلات زیادی برای نوجوان می شود و او را زودرنج و دو دل و بی ثبات می سازد.)30
البته نباید فراموش کرد که این امر در آن ها چندان با دوام و ریشه دار نیست. به تدریج عواطف و احساسات و خواسته هایشان جهت می گیرد. برخورد سالم والدین و مربیان با این بحران می تواند تا حد زیادی در فروکش کردن آن دخیل باشد.
ییکی از حالات روانی و عاطفی نوجوان, پرخاشگری است, چون به کمک این مکانیسم, او خاطرات تلخ گذشته و ضعف و حقارت خویش را پنهان و از این طریق اطرافیان را متوجه قدرت و بزرگی خود می کند. از طرفی, حساسیت ها و هیجان ها با تغییرات و تحولات غدد داخلی, میزان ترشحات هورمون ها رابطه مستقیم دارد. فعالیت های بدنی, ورزش و تفریح و انجام تکالیف دینی و عبادات, تأثیر فراوانی در حفظ تعادل عاطفی و کنترل خشم نوجوانان دارد.
هارلوک, یکی از روان شناسان, حالات هیجانی و عاطفی نوجوانان را به خصوص در اوایل و اواسط بلوغ, دارای پنج مشخصه می داند: (شدت, فقدان کنترل, عدم ثبات و یا تغییر ناگهانی از حالت شعف به حالت ناامیدی, افسردگی, اخلاق متغیر و پیدا شدن احساسات عاقلانه نظیر: وطن پرستی وفاداری, احترام به دیگران و خداجویی.)31
بلوغ و ارتباط با هم سالان
(دوره بلوغ همواره دوره تنهایی بوده است. بدون توجه به تعداد دوستانی که نوجوان دارد, او همیشه در درون خود احساس خلأ می کند. ساختار شناخت نوظهور جوانان در سن بلوغ, آنان را به اندیشیدن به خود وامی دارد.)32 این احساس تنهایی که به مراحل رشد مربوط می شود, جوان را بر آن می دارد که با هم سالان خود ارتباط برقرار کند. بنابراین دوستی ها در این دوره براساس یک نیاز اجتماعی شکل می گیرد. معمولاً جوان تازه بالغ به دوستان خود وفادار است تا جایی که هیچ انتقادی را درباره دوستانش نمی پذیردد.
در غالب موارد, گروه های هم سالان و دوستان نوجوان به قدری در حیات او نقش دارند که والدین برای القای نظر خود از دوستان نوجوان استمداد می جویند. یکی از دلایل دوستی ها و رفاقت ها و پناه بردن به گروه هم سالان در این دوره, مشابهت مشکلات آنان است. بنابراین بودن در کنار آنان و بیان راز دل به دوستان, سبب آرامش روحی و تقلیل کشمش های روانی می شود.
(در یک تحقیق, یافته شد مدت زمانی که نوجوانان صرف صحبت کردن با هم سالان می کنند از مدت زمان انجام تکالیف درسی, با خانواده و آشنایان بودن و یا تنها بودن بیشتر است.)33
(هامچک) عملکرد گروه هم سال را به صورت زیر بیان می کند: 1. جانشین شدن برای خانواده; 2. منبع احترام شخص; 3. منبع ثبات و استواری در زمانی که دوره تحول و انتقال است; 4. سپری در مقابل فشار بزرگ سالان; 5. منبع قدرتی که فرد طرز رفتار خود را از آ ها می گیرد; 6. الگویی برای رشد اجتماعی, اخلاقی, عاطفی و ذهنی.34
بنابراین با توجه به نقش مهم و سازنده هم سالان, لازم است خانواده و مدرسه زمینه عضویت و حضور نوجوانان را در گروه ها و تشکل های دانش آموزی و محلی فراهم نمایند تا روابط اجتماعی را تجربه کنند.
بعضی از نوجوانان به دلیل احساس خطاکاری و اشتباه و یا احساس بی ارزشی و ترس از برخورد با دیگران و نداشتن مهارت های اجتماعی, انزوا و گوشه گیری را بر معاشرت با دوستان ترجیح می دهند, که در این صورت آموزش مهارت های ارتباطی و ترتیب دادن جلسات گروهی از سوی والدین می تواند به نوجوان کمک کند تا در جمع حاضر شود و ابراز وجود کند. هرگونه سخت گیری و بی توجهی والدین در این مورد به شخصیت اجتماعی نوجوان آسیب وارد می کند و او را با بحران روبه رو می سازد.
البته نباید مسئولیت والدین را در بررسی دوستان نادیده گرفت. هرگونه اهمال و بی تفاوتی ممکن است زیان های جبران ناپذیری را به بار آورد. والدین باید مراقب باشند که فرزندان نوجوان آن ها با چه کسانی طرح دوستی می ریزند, چون دوستی نوجوان بر مبنای تبادل عاطفی و نیاز روحی است. انگیزه های عاطفی باعث می شود آن ها در انتخاب رفیق دقت لازم را مبذول ندارند و بدون تأمل, با دیگران رابطه برقرار کنند. واضح است این دوستی های حساب نشده می تواند ثمرات تلخی به بار آورد. امام علی(ع) می فرماید: (من اتخذ أخاً من غیر اختبار اَلجأه الاضطرار الی مرافقة الاشرار;35 کسی که ناسنجیده با دیگران پیمان دوستی می بندد, ناچار باید به رفاقت اشرار تن دهد.)
بنابراین پدر و مادر باید با دقت و حساسیت خاص, روابط فرزند خود را با دوستانش تحت کنترل و نظارت قرار دهند. (بررسی ها نشان می دهد که نوجوانان اولین قدم های انحراف و تباهی را به کمک دوستان ناباب برداشته, سپس در سراشیبی سقوط قرار گرفته اند.)36
البته اعمال نظارت باید به گونه ای باشد که به حساسیت منفی فرزندان نینجامد و آن ها را به لجاجت واندارد, زیرا در این صورت نوجوان بیشتر به طرف دوستان ناهل سوق داده می شود.
نوجوانان عزیز نیز باید به این واقعیت توجه داشته باشند که تجارب به دست آمده از دوران طفولیت و اطلاعات محدود و ناقص آن ها برای مواجهه با دنیای جدید جوانی, کافی نیست. امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: (جهل الشابّ معذور وعلمه محقور;37 عذر نادانی جوان پذیرفته و مقبول و علم او در جوانی محدود است.)
جوان به اطلاعات جدید و معتبر و گسترده نیاز دارد تا بتواند بر معضلات زندگی جدید خود فائق آید. در این راستا باید بر احساس غرور و بزرگ منشی خود غلبه کند و از تجارب گران سنج بزرگ سالان بهره مند گردد. امام علی(ع) می فرماید: با مردان آزموده و صاحب تجارب, هم نشین باش که اینان متاع پر ارج تجربه های خود را با گران ترین بها یعنی فدا کردن عمر خود تهیه کرده اند و تو آن را با ارزان ترین قیمت یعنی با صرف چند دقیق به دست می آوری.38
بلوغ و ناسازگاری با والدین
ییکی از بحران های بلوغ, ناسازگاری نوجوانان با والدین است. آن چه مهم است فهم این ناسازگاری و دلایل آن است. چرا فرزندان رفتار والدین خود را تأیید نمی کنند و والدین از مخالفت فرزندان خود گله و شکایت دارند؟ به نظر می رسد آزادی خواهی و استقلال طلبی و نوگرایی که از خصوصیات دوران بلوغ است, منشأ این ناسازگاری باشد. (در دوران بلوغ, بیش از هر زمان دیگر انسان به این که مورد توجه و پذیرش باشد, اهمیت می دهد و به شدت احتیاج دارد که به عنوان یک دوست و شریک تلقی شود. چه قدر مکرر از جوانان شنیده می شود که کاش یک بار بزرگ ترها با ما جدی صحبت می کردند.)39
پدر و مادر باید متوجه باشند که نوجوان امروز, کودک دیروز نیست. نوجوان, عاشق آزادی و اظهار وجود و شیفته استقلال و اثبات شخصیت است. یک نوجوان ایرانی در خاطراتش می نویسد: (دوست ندارم به من دستور دهند, مخصوصاً اگر این دستور آمرانه باشد. اگر دستور دهنده مادرم باشد, گوش نمی دهم. وقتی دستوردهنده برادر بزرگم باشد, ناچارم که اجرا کنم وگرنه کشیده ای خواهم خورد. با این وجود, وقتی برادرم به من دستور می دهد سعی می کنم فوراً آن را اجرا نکنم و خود را به نشنیدن می زنم. این کار به من فرصت می دهد تا خشم خود را فرو نشانم.)40
باید به این نکته توجه داشت که جوان با اظهارنظر کردن در مسائل, بزرگ منشی, حق دخالت در امور برای خود قائل بودن و تمرد از خواسته های بزرگ سالان و بی اعتنایی به سنت های کهن جامعه, درصدد آزمایش دیگران و سنجش میزان مقاومت آن ها است. والدین نباید با این پدیده با دیده تردیدآمیز بنگرند و احساس نگرانی نمایند. همان طوری که والدین در ایام کودکی از راه رفتن مستقل آن ها استقبال می کردند, باید از استقلال خواهی جوانان خود نیز که نشانه سلامت جسم و جان آنان است, دل شاد گردند. اسلام بر قبول این واقعیت تأکید کرده و بر تشریک مساعی و مشورت در مسائل زندگی اصرار می ورزد. رسول اکرم(ص) می فرماید: (الولد سید سبع سنین وعبد سبع سنین ووزیر سبع سنین;41 فرزند در هفت سال اول, سید و آقای والدین است و در هفت سال دوم, بنده مطیع و فرمان بردار پدر و مادر است و در هفت سال سوم, وزیر والدین است.
(رسول اکرم(ص) با به کار بردن کلمه وزیر, از طرفی تشخص طلبی و استقلال جویی جوان را مورد توجه قرار داده و او را در کشور کوچک خانواده وزیر مسئول شناخته است و از طرف دیگر به پدر و مادر فهمانده است که با جوان امروز همانند بچه دیروز رفتار نکنید. بچه دیروز, بنده و مطیع شما بوده و جوان امروز, وزیر و مشاور شما است.)42
والدین می توانند با ارتباط صحیح و منطقی با نوجوانان به آن ها کمک کنند تا این دوره را بدون فشار و تنش سپری کنند. اگر والدین نقش خود را به خوبی ایفا نکنند, امکان انحراف و انحطاط و کشانده شدن نوجوان به دسته های بزه کار و منحرف زیاد است. وقتی نوجوان هیچ گونه تکیه گاهی برای خود نداشته باشد و نتواند ارتباط صحیحی با دیگران برقرار کند, به الگوهای نامطمئن و گروه های بزه کار پناه می برد. قطع رابطه عاطفی بین والدین و نوجوانان در این دوره, زمینه سرخوردگی و گریز آن ها را از محیط خانه و مدرسه فراهم می کند. بنابراین سازگاری و ناسازگاری نوجوان تا حد زیادی بستگی به نوع رفتار و واکنش والدین دارد. روایت امیرالمؤمنین(ع) بر این مطلب دلالت دارد; آن جا که می فرماید: (ولدک ریحانتک سبعاً وخادمک سبعاً ثمّ هو عدوّک أ و صدیقک;43 فرزندت در هفت سال اول, برگ خوش بویی بر ساقه درخت وجود شما است و در هفت سال دوم, خدمت گزار مطیع و فرمان بردار شما است و در هفت سال سوم, ممکن است دشمن یا دوست تو باشد.)
(اگر پدر و مادر نوجوان بتواند ضمن ولی بودنشان همانند یک دوست مهربان و صمیمی, دوستانه و مشاورانه با نوجوانشان رفتار کنند [و] در رفتارشان استمرار داشته باشند و هرگز از حریم دوستی اعتماد متقابل و روابط سینه به سینه خارج نشوند, می توانند به عنوان یک دوست صمیمی نیاز فرزند جوانشان را تأمین کرده, هم چون سنگری استوار او را از گزند آسیب های روانی و اجتماعی حفظ نمایند. برای ایجاد و استمرار رابطه دوستانه و صمیمانه با نوجوانان به گونه ای که آن ها با کمال میل و انگیزه, مشتاق باشند, حرف های دلشان را با پدر و مادر خود مطرح کنند, باید سرمایه گذاری نمود. سرمایه اصلی چنین پیوند و ارتباط مقدسی, رفتار صادقانه و صمیمانه در طول دوران مختلف رشد کودک است.)44
بلوغ و احساسات مذهبی
با فرا رسیدن بلوغ, در کنار شکوفایی تمایلات نفسانی, تمایلات روحانی نیز بیدار می گردد. (همه روان شناسان در این نکته متفق القول اند که ما بین بحران تکلیف و جهش ناگهانی احساسات مذهبی, ارتباطی وجود دارد. به گفته دبس, در این اوقات, نوعی بیداری مذهبی حتی نزد کسانی که سابقاً نسبت به مسائل مذهبی لاقید بودند, دیده می شود.)45
بر این اساس در صدر اسلام, جوانان زودتر از بزرگ سالان به دین مقدس اسلام و پیامبر(ص) ابراز علاقه کرده و ایمان می آوردند. مصعب بن عمیر, نماینده مخصوص رسول اکرم(ص) برای تعلیم و آموزش قرآن به مدینه آمد. جوانان و نوجوانان دعوتش را می پذیرفتند.46 شخصی به نام ابی جعفر احول, از دوستان امام صادق(ع), برای تبلیغ مذهب تشیع به بصره رفت. امام صادق(ع) از او سوال کرد: مردم بصره را در قبول روش اهل بیت و سرعت پذیرش آیین تشیع چگونه یافتی؟ عرض کرد: افراد کمی تعالیم اهل بیت را پذیرفتند. حضرت فرمود: (علیک بالاحداث فانهم اسرع الی کل خیر;47 توجه خود را به نسل جوان معطوف دار که آنان در انجام امور خیر از دیگران پیش قدم ترند.)
حمایت جوانان از دین و شیفتگی آن ها به مسائل دینی, صریح و خالص و قاطع است تا جایی که جانشان را برای اعتلای عقاید مذهبی فدا می کنند. تجربه انقلاب اسلامی ایران و جنگ تحمیلی و بسیج جوانان در سن بلوغ و دفاع جانانه آن ها از مکتب و شرف و میهن اسلامی, گواهی صادق بر این مدعا است. به نمونه ای از وفاداری و حمایت بی دریغ از ارزش ها و باورهای مذهبی اشاره می کنیم:
(سعد بن مالک از جوانان انقلابی صدر اسلام بود. او در 17سالگی اسلام آورد. او می گوید: من نسبت به مادرم خیلی مهربان و نیکوکار بودم. موقعی که قبول اسلام کردم و مادرم آگاه شد, روزی به من گفت: این چه دینی است که پذیرفته ای؟ یا باید از آن دست برداری و به بت پرستی برگردی یا من آن قدر از خوردن و آشامیدن امساک می کنم تا بمیرم. سعد گفت: من از دینم دست نمی کشم و از شما درخواست می کنم که از خوردن و آشامیدن خودداری نکنی. مادر به گفته فرزند اعتنا نکرد. یک شبانه روز غذا نخورد, اما مِهر الهی آن چنان در عمق جانش نفوذ کرد که مهر مادری نتوانست در برابر آن مقاومت نماید. او با قاطعیت به مادرش گفت: به خدا قسم, اگر هزار جان در تن داشته باشی و یک یک آن ها از بدنت خارج شود, من از دینم دست برنمی دارم. وقتی مادر از تصمیم جدی فرزندش آگاه شد و از تغییر عقیده سعد مأیوس گردید, امساک خود را شکست و غذا خورد.)48
ارزش ها در دوران بلوغ, در حال تحول و دگرگونی است. جوان در این مرحله تمایل دارد در مسائل اعتقادی خود تجدیدنظر کند, چون نمی داند آن چه را که به او در این باره گفته اند درست است. از این رو به تحقیق و بررسی می پردازد. البته نباید از این تردید و شک هراس داشت.
استاد مطهری(ره) شک را مقدمه یقین, و پرسش را مقدمه وصول, و اضطراب را مقدمه آرامش می داند و می گوید: (شک, معبر خوب و لازمی است, هرچند منزل و توقف گاه نامناسبی است.)49
در این شرایط آن ها نیاز به رهبری فکری و عاطفی دارند. کودک به دلیل نارسایی عقل, از تجزیه و تحلیل مسائل عاجز است. از این رو بدون مطالبه دلیل, آموزه های دینی را از والدین می پذیرد, ولی این حالت انقیاد را نمی توان از نوجوان بالغ انتظار داشت. گلن بلر و استوارت جونز می گویند: (نوجوان در طی تحولات بلوغ به آن مرحله می رسد که با نیروی استدلال با عقاید مذهبی مواجه شود.)50
والدین باید از این فرصت استفاده کرده و شعائر دینی را با منطق و استدلال به فرزندان جوان خود ارائه دهند و از اکراه و تحمیل تکالیف بپرهیزند تا با عکس العمل منفی و حتی موضع گیری آن ها مواجه نشوند. (پس از دوران کودکی, صورت امر از قطعیت خود خارج می شود و بیشتر با دلیل و عقل سلیم سرو کار دارد. از این به بعد پدر باید بگوید: اگر من به جای تو بودم, فلان کار را می کردم و دلیل بیاورد.)51
اگر با نوجوان با صداقت و احترام برخورد شود, به سهولت می توان در اعماق دل او نفوذ کرد. دبس می گوید: (ارزش های اخلاقی در دوران بلوغ در وجود سرمشق های انسانی تجلی می کند و صورت هایی به خود می گیرد که نوجوانان سعی می کنند به هیئت آنان درآیند. نوجوانان این اشخاص نمونه را آیینه و آرمان و کمالی می دانند که خودشان خواهان آنند.)52
آن ها تمام مسائل را زیر ذره بین انتقاد خود قرار می دهند و در بنیان های اعتقادی و باورهای مذهبی خود هیچ گونه تسامح و تساهلی را برنمی تابند و اگر عمل الگوها با گفتارشان هم خوانی نداشته باشد, چه بسا اصل اعتقادات را زیر سؤال ببرند. اگر والدین نقش رهبری خود را به خوبی ایفا نکنند و عطش روحی جوانان به مذهب را به موقع سیراب نسازند, چه بسا آن ها به افکار انحرافی روی آورند. از این رو اسلام بر انتقال سریع آموزه های دینی تأکید می کند. امام صادق(ع) می فرماید: (بادروا احداثکم بالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرجئه;53 احادیث اسلامی را به نوجوانان خود بیاموزید و در انجام آن تسریع کنید, پیش از آن که مخالفان گم راه بر شما پیشی گیرند.)
این آموزش هرگز به صورت تحمیل نظر و سلیقه ای نباید باشد, بلکه باید به صورت مبادله عقاید و افکار و طرفینی باشد. (بر طبق بررسی یونسکو, اغلب جوانان احساس می کنند آلت دست قرار گرفته اند و برای همین جهت نسبت به بزرگ سالان بدبین هستند و یک حالت عصیان نسبت به سنت ها و آداب و رسوم خانوادگی و اجتماعی در آنان پدیدار گشته است. والدین می خواهند فرزندانشان مانند خود آن ها باشند, در صورتی که ممکن است جوانان نخواهند مانند آنان زندگی کنند.).54
البته این به معنای تسلیم شدن در برابر نظرات نوجوان نیست, بلکه به معنای جلب اعتماد نوجوان و در نظر گرفتن شرایط روحی و هم آهنگی با تحول زمانی است. شاید روایت امیرالمؤمنین(ع) ناظر به این نکته روان شناختی باشد که می فرماید: (لاتقسروا اولادکم علی آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم;55 آداب و رسوم زمان خود را به فرزندانتان تحمیل نکنید, چه آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند.)
________________________________________
1ـ سید مجتبی هاشمی, تربیت و شخصیت انسانی, ج2, ص199.
2ـ همان, ص155.
3ـ محمدتقی فلسفی, جوان, ج1, ص89.
4ـ علی قائمی, دنیای نوجوانی دختران, ص232.
5ـ فرهنگ عمید, ج1, ص372.
6ـ نساء(4) آیه 6.
7ـ علی قائمی, همان, ص219.
8ـ محمود محمدیان, بلوغ تولدی دیگر, ص24.
9ـ محمدتقی فلسفی, بزرگسال و جوان, ج2, ص132.
10ـ همان, ص135.
11ـ محمود محمدیان,همان, ص47.
12ـ همان, ص49.
13ـ احمد صبور اردوبادی, بلوغ, ص150ـ149.
14ـ سید احمد احمدی, روان شناسی نوجوانان و جوانان, ص21.
15ـ محمدتقی فلسفی, جوان, ج1, ص97.
16ـ محمد پارسا, روان شناسی رشد کودک و نوجوان, ص219.
17ـ توضیح المسائل, مسئله 2252.
18ـ محمدتقی فلسفی, همان, ص99.
19ـ سید احمد احمدی, همان, ص19ـ18.
20ـ محمدتقی فلسفی, همان, ص107.
21ـ دبس, مراحل تربیت, ص162.
22ـ سید احمد احمدی, همان, ص22.
23ـ همان, ص163.
24ـ کنزالعمال, ج15, ص776.
25ـ همان, ص775.
26ـ سید احمد احمدی, همان, ص28.
27ـ همان, ص29.
28ـ جان براد شاد, من ـ کودک ـ من, ترجمه دکتر داود محب علی, ص294.
29ـ محمدعلی سادات, راهنمای پدران و مادران, ج1, ص30.
30ـ سید احمد احمدی, همان, ص20.
31ـ علی اصغر حقانی, روان شناسی رشد و نوجوانان, ص62.
32ـ جان براد شاد, همان, ص291.
33ـ اسماعیل بیابانگرد, روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان, ص63.
34ـ همان, ص64.
35ـ غررالحکم و دررالکلم, ج5, ص398.
36ـ محمدعلی سادات, همان, ص99.
37ـ غررالحکم و دررالکلم, ج3, ص367.
38ـ ابن ابی الحدید, شرح نهج البلاغه, ج20, قصار 846.
39ـ محمدتقی فلسفی, بزرگسال و جوان, ج1, ص42.
40ـ سید احمد احمدی, همان, ص33.
41ـ بحارالانوار, ج101, ص95.
42ـ محمدتقی فلسفی, همان, ص42.
43ـ ابن ابی الحدید, همان, ج20, ص343.
44ـ غلامعلی افروز, روان شناسی و تربیت کودکان و نوجوانان, ص60.
45ـ سید احمد احمدی, همان, ص60.
46ـ محمدتقی فلسفی, جوان, ج1, ص345.
47ـ بحارالانوار, ج23, ص236.
48ـ محمدتقی فلسفی, همان, ج2, ص136.
49ـ عدل الهی, ص7.
50ـ سید مجتبی هاشمی, همان, ص162.
51ـ محمدتقی فلسفی, همان, ج1, ص456.
52ـ سید احمد احمدی, همان, ص61.
53ـ محمدتقی فلسفی, همان, ص352.
54ـ سید احمد احمدی, همان, ص57.
55ـ ابن ابی الحدید, همان, ج20, قصار102.


نوشته شده در  یکشنبه 89/11/17ساعت  12:42 عصر  توسط محمد حسین 
 

کلمات کلیدی:

نظرات دیگران()

بررسی تطبیقی روش‏های تربیتی در مکتب رفتارگرایی و مکتب اسلام
مقدمه
گستره گیتی هر روز نیاز جدیدی از نیازهای بشری را در خود می‏پروراند. توسعه علوم و تکنولوژی، طرح نیازهای جدید، عدم انطباق مفاهیم با واقعیت‏ها، شناخت ابعاد جدیدی از وجود انسان و بالاخره تلاش برای بهزیستن عواملی هستند که ثمره آن طرح موضوعاتی جدید در ابعاد مختلف، به‏ویژه در ابعاد وجودی انسان بوده است. شناخت روان انسان و بررسی رفتار انسانی، انگیزه‏های آن و علل بروز ناهنجاری‏های رفتاری، عدم توانایی در فرموله کردن رفتار انسانی (مگر مواردی که مستقیما با فعالیت‏های عالی مغز و فعل و انفعالات شیمیایی آن مرتبط باشد) پیدایش مکاتب مختلف روان‏شناسی را به‏همراه داشته است که از جمله آنها می‏توان به مکتب رفتارگرایی اشاره کرد که واتسن پایه‏گذار آن می‏باشد. این تحقیق بر آن است تا روش‏های تربیتی پیشنهادی واتسن و دیدگاه‏های وی در خصوص رفتار بشری و انگیزه‏های آن را با آنچه در مکتب انسان‏ساز اسلام موجود است تطبیق دهد و احیانا در جستجوی نقاط مشترک و نقاط مورد اختلاف برآید تا ان‏شاءَالله گامی باشد در جهت رشد و تعالی انسان در عصر توسعه علوم.
تعریف لغوی واژه رفتار
رفتار عبارت است از: جمیع فعالیت‏هایی که از موجود زنده سرمی‏زند نه آنهایی که بر او وارد می‏گردد؛ به‏عبارت کامل‏تر رفتار عبارت است از خصوصیات قابل مشاهده و فعالیت‏های کلی یک موجود زنده (عظیمی، 1348: 32). بنابراین افکار خصوصی و رفتارهای مشابهی که جنبه مشاهده ندارند زمانی مورد توجه روان‏شناسی رفتارگرایی قرار می‏گیرند که به‏طریقی آشکار گردند. تردیدی نیست در مطالعه رفتار باید توجه کامل به محرک و پاسخ مبذول داشت.
تاریخچه مکتب رفتارگرایی
از زمانی که روان‏شناسی از فلسفه جدا شد و به‏صورت علمی خاص درآمد به‏تدریج تکوین علمی یافته و مکاتب گوناگونی را در خود پرورش داده است. این سیر از چند مرحله گذشته است:
1. مرحله اول با ظهور وبر، فخنر، هلتز و وونت شروع شد (و تا 1920) ادامه داشت. این گروه روان‏شناسی آزمایشگاهی را در اروپا و آمریکا به‏وجود آوردند و بیشتر از نقطه‏نظر فیزیولوژیکی به روان‏شناسی توجه می‏کردند.
2. در این مرحله که با موفقیت اصالت «روش علمی» و بدون توجه به پدیده متغیر انسانی شروع شد روان‏شناسی، به‏خصوص از لحاظ موضوع، محدود شد. با رشد «مکتب رفتاری» سنجش عکس‏العمل به‏صورت رفتار اهمیت پیدا کرد.
3. در این مرحله به کمک علم آمار و تست و آزمون تجلیات جزیی، رفتار انسان به‏صورت مقایسه‏ای اندازه‏گیری می‏شد که در نتیجه این سیر محققین به این نکته پی‏بردند که شناخت انسان به تمامی و بدون توجه به تمدن و اجتماع امکان ندارد. انسان در حال خلق می‏کند و ریشه در فرهنگ گذشته و تجارب خلاق دیگران دارد و آینده را می‏سازد و این مرحله زمینه‏ساز تکوین «روان‏شناسی انسانی» شد. بنابراین هر سیستم فکری زاییده هضم تجارب فکری سیستم و نظام قبلی است و یک مرتبه بروز نمی‏کند بلکه مقدماتی دارد که چون فراهم شد به‏وجود می‏آید. در مکتب «رفتارگرایی» اساس و پایه را می‏توان «روان‏شناسی حیوانی» دانست که از پایه گذاران آن: ثرندایک و پاولف و دیگرانی که از طریق روش آزمایشگاهی به شناسایی حرکات حیوانات توجه کرده بودند را می‏توان نام برد؛ در نتیجه «روان‏شناسی حیوانی» و پیشرفت آن منشأ «روان‏شناسی رفتاری» از لحاظ شعور و آگاهی بود. روان‏شناسانِ حیوانات حرکات و انعکاسات آنها را توجیه می‏کردند و دل‏خوش بودند که به آسانی می‏توان اعمال آموختنی، انواع پاسخ‏ها و محرک‏ها را تبیین کرد. واتسن که پایه‏گذار مکتب رفتارگرایی است معتقد بود انسان نیز حیوانی است که می‏توان حرکات و رفتار او را مانند سایر حیوانات شناخت. این جنبش مسلما از جنبش نظریه مکانیکی زمان واتسن و اواخر قرن نوزدهم متأثر شده بود و تحت تأثیر رشد علم فیزیولوژی و فیزیک قرار گرفته بود (آراسته 1348: ج 1).
ناگفته نماند که «واتسن» خود پرورش یافته مکتب فونکسیونالیسم است که به اصالت رفتار معتقد بودند ولی در عین حال به روش درون‏نگری و مشاهده در نفسانیات نیز اعتماد داشتند؛ اما وی قدمی فراتر گذاشت و درون‏نگری را از حوزه مطالعات روان‏شناسی حذف کرد و اصرار ورزید که صحت روش علمی و تجربی اقتضا می‏کند آزمایش‏های روان‏شناسی را به مطالعه رفتار محدود کنیم و بدین طریق مکتب «رفتارگرایی» به‏وجود آمد.
اصول فکری مکتب رفتارگرایی (روش‏های تربیت در مکتب رفتارگرایی)
به‏طور خلاصه طرح مکتب رفتاری به‏طور صریح و روشن چنین است:
موضوع روان‏شناسی، رفتار است نه محتویات ذهن، نه فعل و انفعالات درون بلکه حرکت و رفتار محدود در زمان و مکان معین. واتسن ادعا می‏کرد که حال فطری کودک حال آمادگی است که در همان دوره اول طفل با انعکاسی شرطی، که خود نوعی از آموختن ساده است و می‏توان آن را زیرساز اعمال آموختنی پیچیده دانست، روبه‏رو می‏شود. همین بازتاب‏های شرطی همزمان با رشد فیزیکی بدن، پرورش می‏یابد به‏طوریکه انسان می‏تواند امور زندگی را بیاموزد و انجام دهد. واتسن اساس غرایز را هم انعکاسات شرطی می‏داند. کنجکاوی، اعتماد به‏نفس و... را هم از جمله غرایز مهم می‏داند و آنها را مجموعه عکس‏العمل‏هایی که در اثر انعکاسات شرطی به هم متصل‏اند و ارتباط محرکی دارند می‏خواند. این جریان بعضی اوقات خیلی مفصل و پر از جزییات و ریزه‏کاری است و متکی بر محیط اجتماعی می‏باشد و بنابر همین اصل تجربیات دوره کودکی پراهمیت است. از نظر واتسن نه تنها امور آموختنی ریشه در انعکاسات شرطی دارد بلکه هیجانات هم خود نوعی از عکس‏العمل‏های آموختنی هستند. به عقیده وی عکس‏العمل‏های عاطفی سه نوع بیشتر نیستند که عبارت‏اند از: 1. ترس؛ 2. خشم؛ و 3. محبت و همه این هیجانات را قبل از آموختن امری به‏وسیله محرک مادی مناسب می‏توان در طفل به‏وجود آورد. به‏عبارت دیگر پاسخ‏های هیجانی معلول انعکاس شرطی است که در ماهیچه‏های ارادی مثل ماهیچه بازوها و پا و دست به‏وقوع می‏پیوندد. همان‏طور که فرد، بازی کردن شطرنج و ماشین‏نویسی و غیره را می‏آموزد همان‏طور هم پاسخ‏های عاطفی، وفاداری به امور و ارزش‏ها را تحلیل می‏کند. هیجانات پیچیده متأثر از عکس‏العمل‏های آموختنی است. در اثر صدای بلند طبیعتا می‏توان ترس را در طفل به‏وجود آورد ولی همین ترس را می‏توان با محرک ثانوی مثلاً حضور خرگوشی در هر مرتبه که فرد صدایش را بلند می‏کند همراه کرد تا کم‏کم فقط دیدن خرگوش موجب ترس شود (اصل پاولف). «واتسن» بنابر همین اصول، عادات و رفتار و مهارت‏های متعدد را نیز توجیه می‏کند و مکانیسم پاسخ و انعکاس شرطی را در هر مورد معتبر می‏شمارد. امور پیچیده ازجمله آموزش پیانو و غیره را از طریق اتصال حرکات و اعمال شرح می‏دهد (ایزیاک، استاون سکون 1365: 6ـ4).
واتسن به اینکه رضایت خاطر و یا لذت از محرک‏های عمده می‏باشد اعتقاد نداشته و این عوامل را مداخله در امور ذهنی می‏پنداشته است. وی می‏گوید آموختن هر چه ذات آن باشد چیزی جز امری مکانیکی و مادی نیست. تفکر را معلول عادات حنجره می‏دانست و معتقد بود که اساس آن مخرج اصوات است و بنابراین بنیاد جسمانی دارد!!
و همان‏طور که عادات دیگر آموخته می‏شود طفل زبان را نیز می‏آموزد. در اثر انعکاسات شرطی طفل کلمات را می‏آموزد و چون «نام‏ها» جانشین «اشیا» گردیدند و جهان ذهنی تشکل یافت طفل بدون تجربه و سعی دست اول می‏تواند محیط را به‏کار ببرد. این است آنچه که در جریان تفکر اتفاق می‏افتد. وقتی که می‏گوییم فردی فکر می‏کند یعنی اینکه فرد از خود عکس‏العمل کلامی نشان می‏دهد، همان‏طور که موش مورد آزمایش به‏واسطه حرکات ماهیچه‏ای عکس‏العمل می‏نماید. ولی نباید اهمیت فکر کردن را از یاد برد چه جنبه اقتصادی دارد و با صرف وقت کمتر به ما اجازه آزمایش اموری را می‏دهد که در غیر این صورت وقت بیشتری می‏گیرد (!!) تفکر به‏طوری که بعضی فکر می‏کنند مرموز نیست و جنبه جسمانی دارد و امری غیر مادی و نفسانی نمی‏باشد (؟!) به‏عبارت دیگر عکس‏العمل‏های بدنی و اطوار و گفتگوها همه از یک ریشه‏اند و همه «بیان» هستند. «کودک به مرور که بزرگتر می‏شود به‏جای بلند بلند صحبت کردن با خود نجوا می‏کند و بالاخره به مرحله‏ای می‏رسد که تکلم او با خودش بی‏صدا می‏شود و بدین ترتیب به مرحله تفکر اشخاص بالغ و بزرگسال می‏رسد» (وودورث 1348: 133).
واتسن همچنین معتقد بود شخصیت امری غیرقابل تعریف است و مجموعه پاسخ‏ها و تمایلات فرد به عکس‏العمل است. اغلب اوقات اصطلاح شخصیت به‏معنی تأثیر اجتماعی انسان به‏کار برده می‏شود. در چنین مواردی کلمات ضعیف، جذاب، پرخاشگر و یا صلح‏جو و قدرت‏طلب برای مشخص کردن خصوصیات شخصی به‏کار می‏رود. این جنبه شخصیت را نیز می‏توان بنابر نظریه انگیزه و پاسخ توجیه کرد. مثلاً فرد مقتدر از طریق صفات و رفتار خود از طریق تن صدا و حرکات موقر و وضع و حال موءثر دیگران را تسلیم می‏نماید.
واتسن همچنین ادعا می‏کرد از طریق شناسایی عادات کار، نحوه پرورش عقاید و نظرات فرد، موفقیت‏ها و استعدادهای اجتماعی و تمایلات ورزشی وی می‏توان شخصیت افراد را شناخت. شخصیت افراد در اثر فراموش کردن عکس‏العمل‏های گذشته و کسب عکس‏العمل‏های تازه تغییر می‏کند. از نظر مکتب اهل رفتار شخصیت قابل تغییر است (!!) گرچه عادات مستمر در دوره خاصی شالوده شخصیت را می‏سازد.
در کتاب زمینه روان‏شناسی قسمت رویکرد رفتاری واتسن چنین می‏نگارد: «آدمی صبحانه می‏خورد دوچرخه‏سواری می‏کند، حرف می‏زند... همه اینها شکل‏هایی از رفتار هستند یعنی آن دسته از فعالیت‏های جاندار هستند که می‏توان آنها را مورد مشاهده قرار داد». در رویکرد رفتاری، روان‏شناس از طریق مشاهده رفتار است که به مطالعه افراد می‏پردازد نه از راه بررسی اعمال درونی آنها. این نظر که موضوع روان‏شناسی باید منحصر به مطالعه رفتار باشد اساس دیدگاه واتسن را تشکیل می‏دهد که می‏اندیشد:
اگر قرار باشد روان‏شناسی به‏صورت یک علم درآید داده‏های آن باید قابل مشاهده و اندازه‏گیری باشد. بنابراین می‏توان شعور و آگاهی را از موضوع روان‏شناسی حذف نمود و به‏جای آن رفتار موجود زنده را مورد مطالعه قرار داد و همین اندیشه سبب شد تا به‏جای روش داخلی یا روش ذهنی از روش عینی در تحقیقات استفاده کند. واتسن معتقد بود شعور یا آگاهی نه قابل تعریف است و نه مورد استعمال در تحقیقات روانی و همان‏طور که بحث روح و ذهن از روان‏شناسی حذف شد مطالعه «شعور» یا «آگاهی» نیز که تعبیر دیگری از همان روح یا ذهن است باید از روان‏شناسی حذف گردد. روی همین زمینه بحث درباره احساس، ادراک، تخیل، عواطف و حتی تفکر را به علت اینکه همه اموری ذهنی هستند باید از مباحث روان‏شناسی حذف کرد (شریعتمداری 1344: 43). واتسن معتقد بود که با ایجاد شرایط خاص می‏توان رفتار معین را در افراد پیش‏بینی کرد. روی همین اصل اعتقاد داشت که محیط عامل مهم و موءثر در رفتار افراد است. به‏نظر او از راه تربیت و ایجاد عادات می‏توان تمام خصوصیات را در افراد به‏وجود آورد؛ بنابراین اگر بچه‏ای در ابتدای تولد در اختیار واتسن قرار می‏گرفت او مدعی بود که می‏تواند این بچه را به عالی‏ترین سطح تربیتی وارد سازد. نظریات او بر اصل ماشینی استوار بود؛ عادت یا تمرین و تکرار عمل معینی در مقابل محرک خاصی باعث به‏وجود آمدن رابطه ماشینی یا اتوماتیک میان آن محرک و عمل است. این نظریه را واتسن از دیدگاه پاولف فیزیولوژیست معروف روسی اتخاذ کرده، و به کل رفتار انسان تعمیم داده بود. وی معتقد بود تمام یادگیری انسان از جمله عواطف و هیجانات او ناشی از شرطی شدن می‏باشد و بنابر همین اصل ادعا می‏کرد هر گاه چند کودک سالم به او بدهند قادر است که هر کدام را بنابر هدف و منظور خاصی تربیت کند. یکی را هنرمند کند، یکی را گدا و دیگری را تاجر و چهارمی را مهندس و قس علی هذا (!!) نتیجه آنکه پایه و اساس کار طرفداران مکتب رفتارگرایی چند اصل زیر است:
1. طرفداران این مکتب معتقد بودند و هستند که بدن انسان را باید به تمامی شناخت و به ماهیچه‏ها و غدد و گوشت و خون و استخوان باید به همان اندازه اهمیت داد که به دستگاه اعصاب گرچه دستگاه اعصاب پرکارتر باشد. جالب توجه آنکه واتسن یادگیری مبتنی بر «تداعی» را بنابر حوادث و تغییرات در ماهیچه‏ها می‏داند نه در مغز و نیز غدد را در امر هیجان‏ها بی‏اندازه، معتبر می‏شمارد.
2. طرفداران مکتب رفتار همچنین عقیده خاصی درباره توارث دارند. واتسن فقط ترس و خشم و محبت را از ذاتیات می‏داند و بقیه را اکتسابی می‏خواند.
3. طرفداران مکتب رفتار توجه خاصی به امور انسانی و جنبه پرورشی و عملی آن دارند.
4. دوره طفولیت برای طرفداران این مکتب اهمیت داشته و معتقدند که روان‏شناسان می‏توانند در تشکل شخصیت افراد موءثر واقع شوند و زیرساز اعمال آموختنی را پی‏ریزی کنند.
5. طرفداران اصیل این مکتب بدن را یک مجموعه مکانیکی ــ یک ماشین ــ می‏دانند که می‏توان روابط اجزای آن را به‏سادگی دریافت.
آیا اصول مکتب رفتارگرایی در دیدگاه اسلامی جایگاهی دارد
برای دستیابی به آنچه که اسلام به‏عنوان یک ایده و روش جهت بهزیستن عرضه می‏دارد باید از آیات و احادیثی که در زمینه‏های مختلف وجود دارد استفاده نماییم. روش‏های تربیتی از جمله اصولی است که در خصوص آن رهنمودهای ارزشمندی از بزرگان دین بازمانده است که طبعا آن روش‏ها بیانگر نگرش‏های آنها بر کلیّت انسان است. این پژوهش بر آن است تا روش‏های تربیتی در مکتب رفتارگرایی را براساس همان یافته‏های دینی ارزیابی نماید بنابراین به موضوعاتی همچون تفکر، احساس و ادراک، شخصیت، غرایز و مباحث گسترده و فلسفی نمی‏پردازد.
و اما اصول تفکرات مکتب رفتارگرایی:
1. انسان حیوانی است که تمامی حرکات و رفتار او را می‏توان شناخت و آنها را شرطی کرد.
2. به عقیده واتسن امر آگاهی و شعور نتیجه سیر تاریخی اعتقادات دینی است و نام دیگری است برای «روح دینی» که خرافه است. بنابراین نه قابل تعریف است و نه مورد استعمال در تحقیقات روانی.
3. با ایجاد شرایط خاص می‏توان رفتار معینی را در افراد پیش‏بینی کرد؛ بنابراین شخصیت، قابل تغییر است همان‏طور که رفتار متغیر است و تغییر رفتار بستگی به عادت و نوع تربیت دارد (ایزیاک، استاون سکون 1365).
تعریف انسان در مکتب اسلام
قبل از بررسی مبانی رفتار انسان از دیدگاه اسلام به بررسی اجمالی جایگاه انسان در اسلام می‏پردازیم:
در تعریف و توصیف انسان در قرآن تعابیر متفاوتی به‏کار برده شده است. عالی‏ترین مدح‏ها و بزرگ‏ترین مذمت‏ها و نکوهش‏ها به‏کار برده شده؛ او را از آسمان و زمین و از فرشته برتر و در همان حال از چارپایان پست‏تر شمرده است و این به دلیل همان علل و عوامل موءثر در تربیت وی و انتخابی است که انسان دارد. خداوند تبارک و تعالی تنها در پی خلقت انسان است که می‏فرماید: فَتَبارَکَ‏ا... أَحْسَنُ‏الْخالِقینَ (آفرین بر قدرت کامل بهترین آفریننده) (قرآن 23: 14) و وی را مسجود ملایکه قرار می‏دهد چه فضیلت و کمالی در انسان و کمال انسانی در کجاست که وی مسجود ملایکه قرار می‏گیرد؟ آیا جز این است که کمال انسانی در نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحی (و از روح خودم [خدا] در او [انسان[ دمیدم) (قرآن 15: 29) است که اگر پرورش و تربیت صحیح اعمال گردد وظیفه خلیفة‏اللهی را تحقق بخشیده است (قرآن 2: 30) و ظرفیت علمی او را از بزرگ‏ترین ظرفیت‏هایی دانسته که یک مخلوق ممکن است داشته باشد (قرآن 2: 33ـ31) و در یک کلام او برگزیده خداوند است در روی زمین (قرآن 20: 121).
مبانی رفتار انسان در اسلام
1 . تفکر زیربنای رفتار : در جریان تربیتی، تفکر نقش اساسی را به‏عهده دارد. وقتی شناخت یا یادگیری از طریق طرح مسئله صورت گیرد فرد درصدد تشخیص مسئله برمی‏آید. در این جریان تکرار و تمرین شرط ضروری یادگیری نیست بلکه فهم و عقل ارکان اصلی آن را تشکیل می‏دهند. اسلام ضمن تأکید درباره فهم و عقل در نظام تربیتی خود عادت دادن بدون تفکر را در شأن انسان نمی‏داند (با اینکه در روز پنج نوبت نماز می‏خوانیم و برایمان یک عادت است باز اگر نیت نباشد نماز درست نیست چرا که نیت همان توجه و شعور و آگاهی است). قرآن کریم اساس تربیت و رفتار صحیح را بر تفکر و شعور و آگاهی بنا کرده است آنجا که می‏فرماید: فَبَشِّرْ عِبادِالَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ اُولئِکَ الَّذینَ هِدیهُمُ اللّهُ وَ اُولئِکَ هُمْ اُولُواالْاَلْبابِ. (قرآن 39: 18) (بشارت آر آن بندگانی که چون سخن بشنوند از بهترین آن پیروی کنند آنان هستند که خدا آنان را با لطف خاص خود هدایت فرموده و آنان خردمندانند).
و یا آیه که می‏فرماید: اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْموعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ. (قرآن 16:25) (ای رسول خلق را به حکمت و برهان و موعظه نیکو به راه خدا دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن).
2 . اراده عامل تغییر رفتار : اسلام رفتار انسان را قابل تغییر تلقی می‏کند. حیات فرد یا حیات جمع از پیش ساخته نشده است. فرد انسان با اینکه تحت نفوذ عوامل جغرافیایی و زیستی و اجتماعی قرار دارد معذالک خود حاکم بر سرنوشت خویش است و می‏تواند رفتار خود را تغییر دهد و در برابر عوامل موءثر در رفتار ایستادگی کند. اسلام افراد و گروه‏ها را مسئول اعمال خویشتن می‏داند؛ روی همین اصل تغییرات اجتماعی را نتیجه تغییر افراد قلمداد می‏کند. آیه زیر گویای این مطلب است: ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرا نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلی قَومٍ حَتّی یُغَیِّرُوَا ما بِأَنْفُسِهِمْ. (قرآن 8: 53) (و این سنت الهی است که خداوند نعمتی را که به قومی ارزانی داشته آنرا تغییر نمی‏دهد مگر اینکه آن قوم خود را تغییر دهد). ممکن است در اینجا این سوءال پیش آید که پس آیه‏ای که می‏فرماید: فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ (قرآن 30: 30) (دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است هیچ تغییری در آن نیست) را چگونه می‏توان توجیه کرد؟ پاسخ روشن است. تغییر سرنوشت و متغیرهای اجتماعی نفی ثبات «من» انسان را نمی‏کند و این «من» همیشه ثابت است. اما آن متغیرها بستگی به اراده و خواست شخص دارد که آن هم آموختنی است (داستان بوعلی سینا و بهمنیار از همین بینش الهی سرچشمه می‏گیرد که بهمنیار معتقد بود همه چیز عوض می‏شود نه تنها بدن انسان بلکه روان انسان هم عوض می‏شود. بوعلی می‏گفت این‏جور نیست؛ بدن عوض می‏شود ولی «من» عوض نمی‏شود. «خود» ثابت است ولی بهمنیار پافشاری می‏کرد. یکبار که سوءال کرد بوعلی پاسخ نداد گفت چرا جواب نمی‏دهی؟ گفت آن بوعلی که تو در لحظه قبل از او سوءال کردی در لحظه بعد نیست تا پاسخ تو را بگوید...) و یا روایت رسول خدا (ص) که می‏فرماید: کلُ مُولُودٍ یُولَد عَلی الفِطْرَة إِلاّ أِنَّ أَبواءُ یُهوّدانَهُ وَ یُنَصّرانَه وَ یُمَجّسانَه. هر مولودی بر فطرت پاک خدایی متولد می‏شود و این والدین هستند که او را یهود، مسیحی و یا زردتشتی می‏کنند. (کلینی ج 1، ش 4). بیان همین مطلب است که اگرچه فطرت ثابت است اما محیط نیز بی‏تأثیر نیست ولی این تأثیر مطلق نیست و انسان قدرت گریز از اثر سوء و ایجاد عامل مفید برای اثرگذاری را دارد. علی (ع) در روایتی می‏فرماید: کسانی تحت تأثیر هر جریان اجتماعی قرار می‏گیرند که اهل شعاراند نه شعور. عالم دانا و دانشجوی کوشا چون می‏فهمد و می‏شناسد به دنبال هر صدایی نمی‏رود بلکه گاه به اقتضای وظیفه فریاد می‏کشد و دیگران را از حرکت غلط باز می‏دارد. او با آگاهی و بینشی که پیدا کرده است عوامل سوء را می‏شناسد و راه گریز از آن عوامل را یافته و خود را می‏رهاند (فیض‏الاسلام: 139).
3 . شاکله اساس رفتار : خداوند در قرآن کریم می‏فرماید: قُلْ کُلُّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدی سَبیلا. (قرآن 17: 84) (بگو هر کسی بر شاکله خویش عمل می‏کند و خدای شما به کسی که راهش از هدایت بیشتری برخوردار است داناتر است).
قرآن کریم در این آیه رفتار انسان را مبتنی بر چیزی می‏داند که آن را «شاکله» می‏نامد. به‏عبارت دیگر منشأ اعمال آدمی شاکله اوست.
شاکله از نظر لغوی دارای معانی مختلفی است. مفردات راغب شاکله از ماده شکله به‏معنای بستن پای چارپا است و شکال به‏معنای همان بند و طنابی است که حیوان را با آن می‏بندند. شاکله به‏معنای خلق و خوی نیز آمده است و از آن جهت به خلق و خوی نیز شاکله گفته می‏شود، چرا که انسان را مقید می‏کند و نمی‏گذارد در آنچه می‏خواهد آزاد باشد بلکه او را وادار می‏سازد تا به مقتضای آن اخلاق رفتار کند. در مجمع‏البیان شاکله به معنای طریقت و مذهب آمده است.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان شاکله را چنین وصف می‏نماید: «ارتباط بین اعمال و ملکات و بین اوضاع و احوال و عوامل خارج از ذات آدمی که در محیط و جوّ زندگی او وجود دارند، مانند آداب و سنن و رسوم و عادت‏های تقلیدی. انسان را به موافقت خود دعوت کرده و از هر کاری که با آنها ناسازگار است بازمی‏دارد. زمانی نمی‏گذرد که این عوامل تصور ذهنی ثانویه‏ای را ایجاد می‏کنند که این تصور موجب تطابق اعمال آدمی بر اوضاع و احوال محیطی که انسان بدان انس یافته است می‏گردد» (طباطبایی ج 13: 203).
اما اصلی‏ترین معنای شاکله هیئت و ساخت روانی است و هیئت روانی انسان مجموعه واحدی است که نیات از آن برمی‏خیزد. خلق و خوی حاصل آن است، مذهب بر اساس آن پذیرفته شده و خود موجد شکل‏پذیری آن می‏شود و بالاخره نیازها در بروز و ظهور خود متأثر از آن هستند. و این شاکله تحت تأثیر عواملی از جمله نطفه، تغذیه، وراثت و بالاخره محیط تکوین می‏یابد (احمدی 1368: 21).
نتیجه بحث
نتیجه‏گیری که از بحث داریم این است که در تشکیل شخصیت و در نهایت بروز رفتارهای گوناگونی که از اشخاص سرمی‏زند نمی‏توان تنها به عامل یادگیری و عادت تکیه کرد بلکه هوشیاری، دقت در عمل، اراده انسان و عوامل محیطی مجموعا در ساختار شخصیت هر فرد نقش دارد. البته غرض از ارزیابی تطبیقی مکتب رفتارگرایی با آموزش‏های الهی التقاط این دو نبود، بلکه اثبات این نکته است که این مکاتب به دلیل یک سونگری در شناخت ابعاد وجودی انسان و ارایه طریق برای بهزیستن مطلق‏گرا بوده و تنها از یک زاویه به انسان می‏نگرند بنابراین اصول تربیتی آنها اگرچه در مواردی سودمند است مثلاً ایجاد یک عادت حسنه مثل صداقت، امانت و... اما همه راه نیست چون همان عادات پسندیده هم اگر توأم با تمییز صحت و سقم آن نباشد و شناخت و اندیشه در آن راه نداشته باشد ارزشمند نیست. و به‏قول مولوی:
ای بـرادر تو همـه اندیشـه‏ای مابقی خود استخوان و ریشه‏ای
از طرفی در طول تاریخ استعمارگران همواره با بهره‏گیری از همین دیدگاه‏ها و مکاتب، ملل محروم را زیرسلطه و ستم خود قرار داده‏اند. رفتارگرایان نیز با ایجاد عادات اجتماعی مطلوب خود در میان ملل تحت نفوذ و تأکید بر نفی هوشیاری و آگاهی حاکمیت خود را اعمال کرده‏اند. در حالی‏که از دیدگاه اسلام آگاهی و برخورداری از تفکر صحیح از ویژگی‏های عمده انسان است؛ حتی قرآن خود را وسیله هدایت دانسته اصل را بر انتخاب آگاهانه انسان‏ها قرار داده است آنجا که می‏فرماید: هذا بصائرُ للنّاس و هدیً و رحمةً لقوم یوقنون (قرآن 7: 203). این آیات قرآن مایه بصیرت‏ها از جانب پروردگار است و هدایت و رحمت برای گروهی که ایمان آورند. همچنین تکیه بر عقل و تأیید وجهه عقلانی از ویژگی‏های دیگر تربیت اسلامی است تا جایی که مسلمان باید اصول و مبانی اعتقادی خود را از طریق تعقل بپذیرد.
به هر حال مجموع روش‏های گوناگون تربیتی که در پرورش انسان در اسلام مطرح است دربرگیرنده عوامل محیط، خانواده و ظرفیت وجودی خود فرد است که مجموعا می‏تواند موجب تکامل انسان و تعالی او گردد. به همین دلیل در دیدگاه اسلام انتخاب همسر با ویژگی‏های اخلاقی پسندیده، انتخاب معلم برجسته و ایجاد شرایط محیطی مناسب زمینه‏ساز یک تربیت صحیح و یک اجتماع صالح و سالم خواهد شد.
________________________________________
طباطبایی، سیدمحمدحسین. ترجمه تفسیر المیزان. ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج 13. تهران: امیرکبیر.
مطهری، مرتضی. 1360. فلسفه اخلاق. تهران: انتشارات صدرا.
وودورث، 1348. مکتب‏های روانشناسی. ترجمه غلامرضا بهرامی. جواد نوربخش. تهران: انتشارات‏دانشگاه‏تهران.
شریعتمداری، علی. 1344. روانشناسی تربیتی. اصفهان: انتشارات مشعل.
احمدی، علی‏اصغر. 1368. روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلامی. تهران: امیرکبیر.
آراسته، رضا. 1348. سیر روانشناسی در غرب. ج 1، تهران: دهخدا.
اسدی گرمارودی، محمد. 1369. درس‏هایی از تربیت انسانی. تهران: مرکز نشر فرهنگی رجاء.
ایزیاک، هنریک و ویرجینیا استاون سکون. 1365. تاریخچه و مکاتب روانشناسی. ترجمه احمد رضوانی. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
1359. تعلیم و تربیت اسلامی. تهران: انتشارات نهضت زنان مسلمان.


نوشته شده در  یکشنبه 89/11/17ساعت  12:42 عصر  توسط محمد حسین 
 

کلمات کلیدی:

نظرات دیگران()

<   <<   41   42   43   44   45   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آسیب های روانی اینترنت
اعتیاد ‌از‌ نوعی ‌دیگر ، آسیب شناسی موبایل
[عناوین آرشیوشده]