یوگا فرایند کشف خود شناسی را در پی دارد .و علاوه بر فوایدی که برای افراد دارد برای جامعه نیز می تواند مفید باشد .در واقع نمی توان گفت یوگا فقط یک ورزش بدنی است چون پژو هشهای علمی ثابت می کند که یوگا نه تنها بر جسم انسان تا ثیر می گزارد بلکه در تنظیم نیروی پرانیک یا انرژی حیاتی و جریان آن و همچنین بر ضمیر انسان نیزموثر می باشد .
یوگا علم حیرت انگیزی است که تفکر- استدلال و منطق را در سطح عالی به انسان هدیه می کند .
یوگا به معنی اتحاد است و منظور از یوگا اتحاد و یگانگی با وجود درونی است .
برای رسیدن به این اتحاد تعداد حالات و وضعیت هایی وجود دارد که آسانا نامیده می شود . که با حرکات یا تمرینات ژیمناستیک نرمشها و بدن سازی نباید اشتباه گرفت .
مفهوم و معنای یوگا ( اتحاد و یگانگی ) با وجود درونی است که با رفع دو گانگی فکر و ماده و نیل به یک واقعیت متعالی در درون عملی می شود .
آسانا به معنی قرار گرفتن در وضعیت و حالتی که در آن میتوان رو حاً و جسماً خو نسرد و راحت بود و در آرامش کامل قرار گرفت .
برنامه آموزشی یوگکا به گونه ای طرح ریزی شده که به توسعه بافت شخصیت منتهی می شود .
آسانا به علت گششهای عضلانی و ماساژ اعضا و غدد داخلی و ایجاد هماهنگی بین اعضاء بدن و سیستم اعصاب برای ایجاد سلامتی ورفع بیماری ها بسیار موثر بوده وبه تمرین کننده سلامتی اعطا می کند و بطور خارق العاده ای در تسکین و بهبود بسیاری از بیماریها و حتی بیماریهای غیر قابل علاج مفید واقع میشود . ومیتواند درد را از بین ببرد یا قابل تحمل نماید .
هدف از تمرین آساناها ی یوگا = توسعه شخصیت ،روانی و روحی است .
هدف از تمرینهای ورزشی = حفظ سلامت وکسب قدرت بدنی از طریق تقویت جسم وعضلات واستوخوانهاست . تمرینات جسمی علاوه بر سرعت حرکت نیازمند تنفس زیاد است که کار قلب وسیستم تنفسی را زیاد میکند ودر نتیجه خستگی وکم شدن انرژی حیاتی را موجب می شود .ورزشکاران جوان در حین تمرینات ورزشی خود را سالم احساس می کنند اما با رشد تدریجی بدن زمان اعضای بدن به علت کهولت کارایی خود را نسبت به وظایفی که دارند از دست می دهند . آنگاه دچار مشکلات تنفسی یا بیماری های روماتیسمی می شوند و این بدان دلیل است که بیشتر از حد معمول از محلهای ارتباط و اتصال استخوانها با هم استفاده شدهاست .وعضلات نیز بیش از حد رشد کرده اند از اینرو سختی و استحکام خود را از دست داده اند وشل شده اند. این تغییر باعث میشود که بافت عضلانی به چربی مبدل گردد . اگر بمدت کوتاهی تمرینات ورزشی و بدن سلزی قطع شود چربی زیادی در عضلات جمع می شود .
ورزش های سنگین برا همه افراد میسر نیست اما آساناهای یوگا برای همه سنین امکان پذیر است .
1- آساناهای یوگا جامع ترند و بتدریج با وانهادگی و تمرکز انجام می شوند که سیستم درونی و بیرونی را تحت تاثیر قرار می دهد از این رو سیستم اعصاب. غدد داخلی و اعضای درونی و یرونی تشویق می شوند که بطور صحیح عمل کنند ضمناً آساناها اثر فیزیکی روانی دارند و در بهبود ناتواناییها موثر بوده و فاقد محدودیتها برای افراد تندرست یا ناسالم . جوان یا پیر می توانند این تمرینها را انجام دهند .
2- هورمونهای مختلف در سطح بدن متناسب ترشح می شوند و سلامتی بدن را تامین میکنند . با ایجا د سلامتی علاقه به حیات و ادامه زندگی افزایش می یابد .
3- از طریق انجام تمرین های منظم یوگا – عضلات – استخوانها – دستگاه تنفسی – دستگاه دفعی – گردش خون هماهنگ می شوند واین تمرینها به بدن قابلیت انعطاف میدهد و انسان را در تطابق با تغییرات محیط توانا میکند وبا تحریکات ترشحات دستگاه گوارش جذب و دفع نظم ایجاد می کند که اث مستقیمی به ایجاد تعادل در اعصاب سمپاتیک وپارا سمپاتیک دارد . خلاصه آنکه تمرینات یوگا بدن رادر حالت تعادل و خوب نگه می دارد و بدن نا سالم را بسوی سلامت هدایت می کند .
4- تمرینات یوگا مشابه داروست که متناسب با توانایی ،ظرفیت وحساسیت بدن انسان تجویز می شود . همانگونه که نسبت مصرف دارو باید رعایت شود تا منجر به نتیجه گردد تمرینات نیز باید زیر نظر استاد و به مقدار مشخص انجام شوند . والا نتایج حاصله رضایت بخش نخواهد بود .
آشتانگا یوگا = یوگای انضبات جسم وفکر – ارتباط روح و جسم ( جسم از طریق آساناها و تغذیه پرورش پیدا می کند . ذهن از طریق مدیتیشن و شاواسانا )
جسم از طریق هاتا وگا – ذهن از طیق راجا یوگا .
اتا یوگا : شخص را قادر می سازد بوسیله تمریناتی بر مقاومت طبیعی خود افزوده وسلامتی را در حیطه جسم ذهن تجربه کند وبر واکنشهای عصبی غیر ارادی خود کنترل و تسلط داشته باشد .
راجا یوگا : با این روش به کنترل و انظباط ذهن دست می یابیم .با انجام این تمرینها مهارتهای ذهنی افزایش پیدا کرده . میزان دقت . تمرکز. اراده . اراده و حافظه و سایر توا نایهای ذهنی تقویت می شود .
سلامتی چیزی بیش از بیمار نبودن است :
چینی ها معتقدند سلامتی ترکیبی از سلامت روح . ذهن و جسم می باشد و سلامت کامل با تعادل این سه سیستم امکان پذیر است . آنان معتقدند تعادل بسیار حیا طی و مهم است و هر عضوی با اعضا ء مر تبط دیگر باید در حال تعادل باشد تا انرژی مثبت در همه بدن ایجاد شود و سلامت کامل برقرار شودبر تن داشته باشید .
مهارتهای زندگی
از زنده بودنمان لذت ببریم
این ستون مجالی چند دقیقهای است. به قدر خواندنش تا به خودمان فکر کنیم. هر بار به بخشی از خودمان و هر بار فنی بیاموزیم که به مهارتهای دیگرمان. به آموزش زبان. رایانه، رانندگی ، خیاطی ، مهندسی یا آشپزیمان معنا بدهد. مهارتهای زندگی یعنی بلد باشیم چطور از زنده بودنمان لذت ببریم؛ یعنی بلد باشیم چطور به آرزوهایمان برسیم؛ چطور دوست داشته باشیم؛ چطور دعوا کنیم. چطور آشتی کنیم. چطور به خودمان نگاه کنیم که از خودمان نترسیم. خجالت نکشیم یا عاشق خودمان شویم.
نگاه اول
معمولا بیشتر ما پشت سر و ظاهر مرتب و آراسته و حتی خندان. مجمع آرزوهای بر باد رفتهایم. احساس خوشحالی نمیکنیم. خوشبخت نیستیم. زندگی میکنیم. چون نمیتوانیم انتخاب دیگری داشته باشیم. این حرفهای تکراری است و حتی لوس به نظر میآید. هر صبح توی ماشین. رادیو ما را با نصیحتهای خوش به حال بودن بیچاره میکند؛ اما حقیقت آن است که این حرفهای دستمالی شده تکراری به طرز وحشت آوری واقعیاند؛ واقعی و انکار ناپذیر.
آنقر پریم از حس نارضایتی و آنقدر به آن عادت کردهایم که دلمان را. که خوش نیست. مثل یک زخم کهنه دردناک با خودمان این طرف و آن طرف میبریم و سعی میکنیم به دردش عادت کنیم. با همدیگر درددل کنیم و میشنویم که «به ظاهر مردم نگاه نکن. دست به دل هر که بزنی خون خون است!» اما مساله این است که فراگیر بودن به معنی بیاهمیت بودن نیست.
اگر همه 6 میلیارد مردم کره ارض بیماری سرطان داشته باشند. چیزی از درد و ترس و رنج یک مرد یا زن بیمار کم نمیشود. شاید به همین دلیل است. که باید هر آدمی با شمشیر خودش بجنگد.
خوشبختی را تجسم کنیم
ما مجمع آرزوهای بر باد رفتهایم. بسیاری از این آرزوها در زمانهای دور گم شدهاند. اما بسیارشان را باد جای دوری نبرده است. شاید هنوز هم بشود دنبالشان رفت و پیدایشان کرد. این کار حتی اگر حاصلی نداشته باشد، دست کم به آدم دلیلی برای بیدار شدن در هر صبح میدهد و این هیچ کم نیست.
بیایید اول صورت مساله را روشن کنیم: من خوشبخت نیستم؛ اما در چه شرایطی احساس خوشبختی خواهم کرد؟
کمی خیال پردازی کنیم: این تمرین خیلی قدیمی است.اما برای بسیاری از ما تازگی دارد: وقتی تنها هستید آرام بنشینید یا دراز بکشید.
سعی کنید خود را مجسم کنید که شرایطی عالی و دلخواه دارید و احساس خوشبختی میکنید. تمام اجزا را ببینید.
تعجب نکنید. کمی سختتر از آن است که فکر میکردید. برای بسیاری از ما حتی تجسم شرایطی که در آن خوشبختیم. سخت است.
اول تصویرها بیربط و پراکندهاند. به هم میریزند عوض میشوند و گنگاند. این طبیعی است؛ زیرا ما همواره عادت کردهایم به «خوشبختی » فکر کنیم؛ به یک «کلمه» به یک معنای کلی. مبهم و غیرقابل لمس تا وقتی خوشبختی مثل یک توده مه بیشکل است. چگونه میشود به آن رسید و آن را در اختیار گرفت؟
آرزوهای ملموس
بعد از چندبار تمرین، خواهید توانست تصویری ثابت، روشن و دارای جزییات کافی را تجسم کنید. آن وقت به طرز عجیبی غافلگیر خواهید شد.
چیزهایی درباره خودتان خواهید دانست که فکرش را هم نمیکردید، اغلب افراد بعد از این تجربه درمییابند آنچه تا امروز آرزویش را داشتهاند و در این تمرین آرا محقق شده فرض کردهاند - چیزی نیست که واقعا میخواستند. چیزی که با داشتنش احساس خوشبختی کنند؛ مثلا فردی که همیشه آرزود داشته استاد دانشگاه باشد. با تجسم این موقعیت و درونی کردش ناگهان می فهمد که کلاسهای دانشگاهی چقدر برایش کسالت آورند.
اولین نتیجه این تمرین آن است که به ما کمک میکند. خواستههای درنی و واقعیما را بشناسیم. نه گرایشهایی را که به واسطه تربیت. خانواده و جامعه با آرزوهایمان اشتباه کردیم.
گاهی اوایل تمرین خود را در مکان یا زمان دیگر میبینیم مثلا به شکل شاهزادهای جوان در کشوری ثروتمند، این مرز رویاپردازی کودکانه با تجسم هدفدار و خلاق است.
با انضباطی سخت، خود را با ویژگیهایتان مثل سن، ظاهر و پیشینیه خانوادگی، در شرایط ایده آل تصور کنید و آنقدر به این کار ادامه دهید تا باور کنید این شرایط میتواند در آیندهای نه آنقدرها دور محقق شود.
این تمرین قدیمی مثل هر چیز نبوغ آمیز دیگری ساده است؛ اما در آن حقیقتی بسیار مهم وجود دارد؛ این که خوشبختی یک کلمه زیبا، مستعمل و بیشکل نیست که فقط میشود در آرزویش آه کشید.
موقعیتی است که میتواند در جهان واقعی تحقق یابد و هر وقت هدفی هست. راه رسیدن به آن هم وجود دارد.
جام جم 21/8/83