پرورش اعتماد به نفس ( قسمت2)
2- اقدامات در رابطه با خانواده:
دراین زمینه از مباحثی باید سخن گفت که خانواده در رابطه با خود و هم در رابطه با کودک باید مورد توجه و عمل قرار دهد. خانواده مسئول بسیاری از سلامت ها و یا ناسلامتی های کودک است. درآنچه که مربوط به اعتماد به نفس می شود جوانب و اصولی را باید مراعات کرد که نوع موضعگیری هایشان در خوشبختی یا بدبختی کودکان مؤثر است و ما ذیلاً به نمونه هائی از آن اشاره خواهیم کرد:
- استقرار روابط صحیح بین زوجین به گونه ای که با هم جر و بحث نکنند و با درگیری خود روحیه کودک را نشکنند.
- اصلاح جو خانواده از آن بابت که طفل برای اطمینان به خود نخست باید خاطری جمع و مطمئن از خانه داشته باشد.
- محبت کردن به طفل به صورتی که خود را نیازمند به جلب محبت دیگران نبیند.
- اعلام محبت به طفل به صورتی که طفل آن را بفهمد و لمس کند و به والدین اعتماد نماید و قدر آن محبت را بداند.
- تحسین از کارهای مهمی که او انجام داده ، تا بر این اساس او را به زندگی دلگرم نمایند.
- آرام و بی دغدغه داشتن زندگی به صورتی که کودک خانه و والدین را قوی ترین پناهگاه خود بداند.
- پایه گذاری روش زندگی براساس عزت نفس ، مناعت طبع ، احترام متقابل ، رعایت حقوق یکدیگر.
- تنظیم گفت و شنود با کودک بر مبنای دادن آموزش و آگاهی ، اصلاح نقایص و عیوب.
- خودداری از واداشتن کودک به شکسته نفسی یا تن دادن به اغراق و گزافه گویی و غلو که خود سبب ضعف روحیه است.
- دوری از رنجیدن از هم و رنجاندن یکدیگر، حتی در آنچه که مربوط به اغیار است و این خود سببی برای دوری از اضطراب هاست.
- محدود کردن توقع خود از کودک وتوجه به این امر که او چون فردی بزرگسال ، آگاه و توانا نیست.
3- اقدامات در رابطه با مدرسه و اجتماع:
در امر تربیت کودکان همه مسئولند با این تفاوت که مسئولیت برخی نسبت به دیگری بیشتر است. مسئولیت والدین دردرجه اول ، و مسئولیت مدرسه و اجتماع در درجه دوم است . بدین حساب ضروری است که در این مورد نیز توجهاتی معطوف دارد.
- قبول اجتماعی کودک به گونه ای که او احساس کند فردی محترم و عزیز است و اجتماع باید روی او حساب باز کند.
- ایجاد زمینه برای رشد و موفقیت او با استفاده از زمینه ها و امکاناتی که می تواند در اختیار داشته باشد.
- کمک به او در صورت شکست ، و گشودن راه به روی او در صورت احساس به بن بست رسیدن.
- دادن دلگرمی و اعتماد به او به صورتی که از مواجه شدن با مدرسه و معلم نترسد و دچار لکنت و ضربان سریع قلب نشود.
- مورد توجه قرار دادن او و کارهایش ، در عین این که ممکن است به نظر ناچیز رسد.
- خودداری از سپردن شاگردی ضعیف به قوی و دادن سرپرستی و ولایت به او. زیرا که طفل در آن صورت احساس عدم لیاقت می کند.
- دادن اعتماد به او که پیش رود و اطمینان به این که همواره حمایتش خواهید کرد.
- زمینه سازی برای حرکت تدریجی و قدم به قدم او ؛ از آن بابت که هر سنی مقتضایی دارد و شرایط رشد فرق می کند.
عوامل مؤثر در ایجاد اعتماد به نفس
در ایجاد روحیه اعتماد به نفس درکودکان عوامل متعددی دخالت دارند که والدین و مربیان در این زمینه باید بسیار مراقب و هشیار باشند. آن عوامل ، متعدد و برخی از آنها عبارت اند از:
1- جنبه الگویی والدین
: پدر و مادر نخستین معلم و مربی کودک اند، علمکرد و رفتار آنها درس آموزنده ای برای کودکان است. اگر والدین افرادی ترسو یا شجاع باشند ، فرزندان اغلب به همانگونه خواهند بود. اگر پدر و مادر آرام و متین و با وقار، و در برابر حوادث صبور و استوار باشند کودک هم از آنها تبعیت خواهد کرد.جنبه الگویی والدین همیشه باید مورد نظر باشد. خود نگهداری و خونسردی آنها ، عامل رشد و پیشرفت فرزندان و کلید حل بسیاری از معماهای زندگی است. موضع گیری شما در برابر امور و حوادث باید به گونه ای باشد که کودک از مشکل فرار نکند و در برابر دشواری ها خود را نبازد. برای وصول به چنین مقصدی ضروری است شما خوددار و خود نگه دار باشید.
2- ایجاد طمأنینه در نفس:
آرامش و اطمینان باید بر کودکان غالب باشد آنچنان که دلهره ای و شوری آنان را نلرزاند و امکان درست اندیشی در آنان باشد . به آنها برای اقداماتشان وقت بدهید، بگذارید فرصت تصمیم گیری داشته باشند و برای مسائل شان در حد فکر کوچک شان بیندیشند.
ممکن است فرزند شما متناسب با سنش کفایت لازم را نداشته باشد ولی بدانید که سرزنش های شما در این مورد کارساز نیست. ملامت شما سرگشتگی آنان را بیشتر خواهد کرد. شما برای دادن اعتماد واطمینان به فرزندان خود باید کاری کنید که آنها به لیاقت خود اطمینان پیدا کنند و خود را واجد صلاحیت وشایستگی لازم بدانند.
3- ایجاد مهارت:
اصولاً نیرومندی و توانایی در امور خود ، گامی اساسی برای پیشرفت مقاصد و دستیابی به اهداف زندگی است. بسیاری از افراد نمی توانند اعتماد به نفس داشته باشند چون برای زندگی و یا وظیفه ای که شما برایشان معین کرده اید مهارت کافی کسب نکرده اند.بدین سان آموزش و مهارت و راه و رسم کار، و روش کسب موفقیت و پیروزی در امور ، خود از عوامل رشد است. به کودک مهارت بیاموزید، یادش دهید که چه کند تا موفق باشد ، چه شیوه ای را به کار گیرد تا در زمینه خاص و مورد نظرتان توفیقی حاصل کند.
4- امکان عرضه خود:
گاهی فرزندان ما برای عملی که انجام داده و یا از انجام آن سرباز زده اند دلایلی دارند که متأسفانه اجازه عرضه آن را ندارند. به طفل باید میدان داد که حرف خود را بزند، دلایل خود را عرضه کند و مطالب و منطق خود را اگر چه کسل کننده است بیان نماید.همچنین کودکان ما نیاز به خودنمائی دارند و ما تا حدودی که این امر موجب لوس شدن و غرور کودک نشود باید بپذیریم و بگذاریم کارهای ظاهراً مهمی که او انجام داده روشن شود ، پیشرفت و ترقیات خود را عرضه کند و گفتنی ها را اعلام نماید.
5- ایجاد زمینه برای تجربه:
کاری کنیم کودک آنچه را که می خواهد لمس کند، تجربه نماید، بچشد و ببیند. اگر خواستار انجام امری است شخصاً وارد کار شود، اگر درصدد ساختن دستگاهی است ، بدان اقدام نماید و عملاً توان و لیاقت خود را دریابد.آزادی او در تجربه و لمس اشیاء، تا حدی که موجب وارد آمدن لطمه ای به کودک نشود نه تنها موجب افزایش دید وتبحر او خواهد شد، بلکه عملاً او را به شخصیت و مقام خود آگاه خواهد کرد و او در خواهد یافت که آیا توان و لیاقت انجام کاری را دارد یا نه.
6- حفظ سلامت او:
سلامت بدن، بهداشت روان، حالات عمومی فرد و گرسنگی، تشنگی ، نیازمندی، ترس، امنیت و... همه و همه در حالات و عملکردهای فرد مؤثرند و موجب حُسن یا سوء رفتار خواهند شد.جلوگیری ازعواملی که مایه درد و رنج بدن اند و سبب فرسودگی و ناتوانی می شوند، مراقبت در بهداشت طفل به صورتی که کودک دچار کسالت و نقاهت مداوم نگردد و فردی بهانه گیر نشود ، خود درایجاد حالت اعتماد به نفس کودک مؤثر است ومربیان باید این نکته را نیز در نظر داشته باشند.
خودداری های لازم:
والدین و مربیان در طریق ایجاد حالت اعتماد به نفس در کودکان ، از ارتکاب بسیاری از اعمال که متأسفانه هم اکنون در نزد برخی از آنها رایج و مجاز است باید خودداری کنند . برخی از این موارد عبارتند از:
1- مداخله در کار کودکان:
ما نمی خواهیم سلطه والدین را منکر شویم و حق دخالت در امور فرزند را از پدر و مادر سلب کنیم بلکه مقصود ما این است که ازهمان اوان کودکی ضروری است کارهائی در حد توان و قدرت طفل به او بسپاریم و از او بخواهیم که مستقلاً آن کار را انجام دهد.بگذاریم فرزندمان شخصاً انجام کاری را بپذیرد بدون این که ما در آن مستقلاً مداخله کنیم. اگر نواقصی در کار ملاحظه شد بعداً می توان به او تذکر داد. آنها به این استقلال نیاز دارند : هم برای تمرین و تجربه ، و هم برای ارضای جنبه استقلال طلبی خود.
2- تجاوز به حدود آنها:
با همه نیازمندی ها و دلبستگی ها ، کودکان مان احساس می کنند که تنها صاحب این جهانند و سرنوشت همه ی افراد به دست آنهاست. اشیایی را به خود اختصاص داده و جایی را در خانه از آن خود می دانند . اگر گوشه اطاق را به او اختصاص داده اید پاگذاری در مرز آن را کودک تجاوزبه حساب خواهد آورد. او کاغذی را به صورت هواپیما در می آورد و در آنجا قرار می دهد شما با توجه به این که آن شیء بیهوده است پاره اش می کنید و کودک گمان دارد شما دل او را پاره کرده اید. تا آنجا که رعایت حقوق کودک ، موجب وارد آمدن لطمه ای بر او نیست پذیرای مالکیت و آزادیش باشید.
3- انجام کار آنها:
برخی از مادران و پدران برای فرزندان خردسال خود دلسوزی می کنند و کارهای او را بخصوص کار مدرسه را انجام می دهند. این کار نه تنها به امر تحصیل کودکان لطمه وارد می آورد، بلکه به شخصیت و اعتماد به نفس آنها هم صدمه می زند. چنین کودکانی شدیداً به والدین خود وابسته شده و اتکای به نفس را از دست خواهند داد.
والدین باید اجازه و دستور دهند که کودک کار خود را انجام دهد و فقط به گونه ای او را هدایت و راهنمایی کنند. زیرا در غیر این صورت به جای فایده رساندن ضرر می زنند و فرزندان خود را تدریجاً افرادی ناتوان تربیت می کنند و بدین ترتیب عدم اعتمادشان به خود ، ریشه دار خواهد شد.
4- تحقیرها:
این که فرزند شما در مقایسه با خودتان کوچک و ناتوان است و قدرت و توان انجام کارهای مهم را ندارد جای بحث و سخنی نیست ولی شما هرگز نباید کار او را به خود مقایسه کنید و در نتیجه خوار و بی مقدارش بشمارید. تحقیر کردن طفل سبب احساس بی اعتباری او خواهد شد.ما والدینی را می شناسیم که فرزندشان متناسب با سن و رشدش کار مهمی انجام می دهد ؛ مثلاً مشق زیبایی می نویسد و یا نقاشی قشنگی را به پدر و مادر عرضه می کند . اما والدین به او نهیب می زنند که این چه مزخرفی است و با چنین تحقیری اعتماد به نفس او را می شکنند و یا بدون توجه ، کار کودک را با کار خود یا دیگران مقایسه کنند و می گویند من از تو بهتر می کشم و فلان کار از عهده تو خارج است و طفل آن را تحقیری برای خود به حساب می آورد.
5- به رخ کشیدن نواقص:
ممکن است فرزند شما نقصی و یا نارسائی عضوی داشته باشد. او در این نقص و نارسائی مقصر نیست و اگر هم روزی اشتباه کرده و دچار چنین نقص مداومی شود نباید به خاطر آن سرزنش بشود و شخصیتش خرد و تحقیر گردد.برخی از والدین و مربیان مثلاً به خاطر عدم فرمانبری فرزند یا ضعف درسی او ، برای این که دلش را بسوزانند نقص عضو او را به رخش می کشند، دل جریحه دار او را مجروح تر می سازند وخاطره ای را که طفل اصرار به فراموش کردن آن دارد از نو به یادش می آورند و در نتیجه روحیه او را می شکنند و باعث افسردگی اش می شوند و این خود خطا و لغزشی است که سبب پیدایش احساس حقارت در او می شود.
6- دلسرد کردن:
آیا می دانید سخنان تلخ و رفتار نابهنجارتان با کودک سبب پیدایش چه دشواری و مسائلی می شود و چگونه او را از خود دلسرد و بیزار می کند. چه زشت است که والدین و مربیان با استفاده از قدرت و حاکمیت خود سخنانی را بر زبان آورند که موجب احساس ضعف و ناتوانی طفل شود.کودک کاری انجام می دهد که به نظر خود نوعی سرگرمی و اشتغال است. مأیوس و دلسرد کردن کودک از اقدام به یک امر موجب کشتن اعتماد به نفس و از دست دادن اطمینان خواهد شد. او طبعاً تصمیم خواهد گرفت که دیگر به کاری اقدام ننماید.
7- سرزنش بسیار:
از مسائل و عواملی که اعتماد به نفس را در کودک می کشد سرزنش های مداوم و افراطی است. سرزنش ها ، برای کودک آینده ای هراس انگیز خواهد ساخت و سبب آن خواهد شد که او امور را با بدبینی بنگرد و بدین ترتیب روزگار حال و آینده اش تاریک شود.اگر تذکرات شما در اصلاح کودک مفید نیفتاد و یکی دو بار هم سرزنشش کردید و مؤثر واقع نشد ، ضروری است سرزنش ها را قطع کنید و علل و انگیزه های آن نابهنجاری یا بد رفتاری را تعقیب کنید. زیرا در مواردی خود طفل در وضع و موقعیتی قرار می گیرد که قادر به اصلاح وضع خود نیست و سرزنش های مداوم شما او را بیش از پیش از خود مأیوس می سازد.
8- شکست دادن ها:
ممکن است شما با فرزند خود بازی دوستانه ای داشته باشید . البته این کار ، مفید و ضروری است. در سایه آن می توانید به کودک درس بیاموزید ، عیوب او را اصلاح کنید و... ولی آنچه قابل ذکر است این است که اصرار نداشته باشید کودک در بازی با شما شکست بخورد، مگر آنگاه که قصد داشته باشید از این طریق راه موفقیتی را به طفل بیاموزید.شکست کودک از شما ، به ویژه اگر مکرر و مداوم باشد ، سبب آن خواهد شد که او در توان و لیاقت خود شک کند و روح اعتماد به نفس در او کشته شود. ما منکر این امر نیستیم که کودک باید گاهگاهی طعم شکست را بچشد تا به تدریج کار آزموده و ورزیده شود ، ولی این امر نباید مکرر شود.
کنترل ها:
در طریق تربیت کودک و پرورش اعتماد به نفس در کودکان ، ضروری است که آنها را از جهاتی تحت کنترل قرار دهید. این کنترل ها درباره همه عوامل و مسائلی است که در جهت سازندگی و ویرانی بنای شخصیت کودکند . از آن جمله اند:
1- کنترل معاشرت:
دوستان و معاشران طفل می توانند نقش مهمی را در زندگی او ایفا کنند . فرزندان، خواسته و ناخواسته تحت تأثیر دوستان خود هستند و خوی و اخلاق آنها را کسب می کنند.
2- کنترل واردات ذهنی
:خواندنی های کودک را از کتاب، روزنامه ، مجله، و دیدنی های او و شنیدنی هایش را تحت نظارت داشته باشید. ببینید او چه داستانی می خواند، چه فیلم هایی را می بیند و...
3- کنترل حیات شخصی
: در این زمینه باید آمد و شدها، زندگی خصوصی و انزواجویی های طفل را زیر نظر داشته باشیم. گاهی کودک در خلوت است و سرگرم خیالبافی و بزرگ کردن شکست و محرومیت خود ؛ و اگر در همان حال بماند ، برای او زیانبخش است و حتماً باید از آن حالت بیرون آید.
4- کنترل تظاهرات و سخنان:
از همان آغاز زندگی باید مراقبت داشت که کودک اسیر تظاهر و ریا و تملق و زرق و برق نگردد و اگر حالات و رفتار و یا گفتاری در این رابطه پدید آید باید آن را زیر نظر گرفت و جلوگیری کرد. حتی در مورد با هیجانات کودک باید کوشید که تعدیل گردد و او بی جهت تسلیم آن حالات نگردد.
5- کنترل افسوس ها:
در این مسئله که کودک در صورت خطا کاری باید پی به اشتباهش ببرد ، حرفی نیست . مخصوصاً باید موجباتی فراهم آورد تا او از کرده خود نادم و پشیمان شود. ولی نباید گذارد تمام فکر و ذهنش همیشه متوجه آن تأسف باشد و تدریجاً افسردگی بر او غالب شود. زیرا در چنان صورتی ، نه تنها اعتماد به نفس او جریحه دار می شود بلکه شخصیتش خرد خواهد شد.
همراهی ها:
در طریق تربیت طفل و پرورش اعتماد به نفس در او باید قدم هایی برداشته شود که برخی از آنها عبارت اند از:
- راهگشایی برای موفقیت کودک و آماده کردن امکانات برای رشد او.
- استفاده از فرصت هایی که گاهی در مسیر زندگی انسان پدید می آید و قرار گرفتن درآن موجب رشد است.
- به کارگیری رغبت های کودک و در نظر داشتن تمایلات او تا حدی که موجب غرور و لوسی او نشود.
- حمایت از کودک ، به ویژه زمانی که او با محرومیت یا شکستی مواجه شده است.
- ارائه راه های تازه برای موفقیت های بعدی و دمیدن روح امید برای حرکت مجدد او.
- کشف استعدادهای نهان و به کار انداختن آنها در طریق حرکت های جدید کودک.
- ایجاد تنوع در زندگی از طریق گرد ش ها ، تفریحات و جابه جایی ها.
- استفاده از غرور کودک برای رشد او و حرکت دادن او و ایجاد جرأت و شهامت در او.
- و بالاخره سعی در حفظ روحیه کودک، احترام گذاری به شخصیت او و شاداب نگه داشتن او.
نشان اعتماد به نفس در کودکان
این که آیا فرزند کوچک ما به تناسب سن و رشد، براین فرض که مثلاً حدودهفت تا ده ساله ، باشد از اعتماد به نفس کافی برخوردار است یا نه؟ باید بگوئیم نشانی هایی در این رابطه وجود دارد که اهم آنها عبارتند از:
- خود را دوست دارد و برای شخصیت خویش احترام قائل است.
- می تواند کودکان دیگر را دوست بدارد و حتی در راه آنها گذشت ها و خدماتی داشته باشد.
- در سخن گفتن متین و آرام و برخود مسلط است، نه لکنت دارد و نه عجله و شتاب.
- در بین جمع حرف خود را می زند و از شخصیت خود دفاع می کند.
- چهره اش بشاش و نگاهش مطمئن وبه خود امیدوار است و طبعاً دلهره و اضطراب ندارد.
- وظیفه ای را که به او واگذار می شود پذیراست و در انجام آن می کوشد.
- بسیار خجول و منزوی نیست و از افسردگی و یأس به دوراست.
- بیش از این که از دیگران متوقع باشد از خود توقع دارد و کار خود را به تنهایی انجام می دهد.
- به لیاقت و مهارت خود تا حدود نسبتاً زیادی مطمئن است.
- در برابر امور و جریانات بی تفاوت نیست، می کوشد با ملاحظه خود، گامی در طریق انجام وظیفه بردارد.
- از شکست و محرومیت دیگران شادکام نمی شود و سعی می کند دیگران هم به خوشی دست یابند.
- برای کار و زندگی خود برنامه ای دارد و با نظم و دقت به پیش می رود، بدون این که دچار عجله شود.
تربیت اراده در کودک
مفهوم اراده در کودک
میزان اراده از خواص فطری انسان نیست . انسان اراده را نه با ارث به دست می آورد و نه با اراده ضعیف و یا قوی به دنیا می آید، بلکه اراده نیز همانند بسیاری از صفات در جریان فعالیت انسانی شکل می گیرد و شرایط زندگی سهم عظیمی در تکامل اراده دارد. یک اراده پخته و رسیده یک خاصیت ترکیبی است که تحت تأثیر جهان بینی و پایه های اخلاقی انسان ، تمایلات او ، شایستگی های او ، به دنبال هدف رفتن های او و… شکل می گیرد و تکامل می یابد. طبیعی است که درباره اراده کودک خردسال نمی توان آن مفهوم اراده بارور رسیده را که مربوط به انسان بالغ است تطبیق داد.
ابزار اراده
درباره ابزار اراده در کودکان به مبانی متعددی می شود اشاره کرد.
-وجود هدف معین
- کوشش برای حفظ هدف
- استعداد کودک بر فائق آمدن به مشکلات به خاطر توفیق یافتن به هدف و خواسته خود
- استعداد کودک در به تأخیر انداختن امیال
- استعداد کودک در خودداری
- استعداد کودک در تأثیر پذیری و همانند سازی
دوستم می گفت : (این دختر من اصلا صبر ندارد، برای هر خواسته خودش گریه می کند، اصرار می کند و سرانجام مرا تسلیم می کند و راضی و خشنود پی کار خود می رود .)
در تحلیل رفتار این کودک درمی یابیم که مادر با تسلیم شدن زیانی جبران ناپذیر به کودک خود رسانده و در او یکی از مهمترین خصوصیات مربوط به اراده را که همانا صبر و تحمل است از بین برده و بدآموزی دیگری نیز به او انتقال داده است ( گریه و شیون برای هر درخواستی ).
واقعیت این است که هیچ ماشینی نمی تواند بی ترمز باشد و هیچ اراده ای نیر نمی تواند بی ترمز باشد. اراده نه تنها خواستن و توفیق یافتن است بلکه تسلط بر نفس و خودداری نیز هست. اگر کودک عادت کند که همیشه امیال خود را به مرحله عمل درآورد و هیچ گاه تمرین ترمز کردن نکند دارای اراده قوی نخواهد شد. فرم و شکل دادن اراده در کودک می بایستی در همان خط سیر کامل آن خصوصیاتی که برای رفتار یک شخص بالغ با اراده لازم است جریان یابد. به کودک باید آموزش داده شود که در مقابل خود هدفی قرار دهد و با استقامت به سوی آن هدف پیش برود و فعالیت کند.
دوستم در ارائه گله مندی از کودک خود می افزاید: (همه جا را به هم می ریزد و هیچ توجه به حرفهای من که (ریخته های خود را جمع کن ) ندارد، البته نمی توانم زیاد او را تحت فشار قرار دهم چون چهار سال بیشتر ندارد). این قضاوت نادرستی است ، خواستن مسئولیت از کودک در حد امکانات او از همان اوایل زندگی دقیقا از آن لحظه ای که می تواند مخاطب قرار گیرد و خطاب به خود را می فهمد و شروع به بیان مطلب می کند، باید شروع شود.
متاسفانه بسیاری از والدین کودک خود را در محدودیت فوق العاده ای بزرگسالان احاطه می کنند. این چنین کودکانی کوچکترین کوششی برای نیل به خواسته های خود انجام نمی دهند و بعضا به جای کودک کارهای او را انجام می دهند ،حتی آن کار هایی که کودک خود قادر به انجام آن است . در چنین شرایطی هرگز کودک دارای اراده نخواهد شد و انسانی عاری از سجایای محکم و عقاید پایدار خواهد بود. برای تقویت اراده کودک قبل از هر چیز می بایستی او را با یک روش منظم روزانه آشنا کرد ، به طوری که زمان غذا خوردن ، به بستر رفتن ، جمع کردن اسباب باز یها ، شستن دست ها قبل از غدا ، بازی کردن ، تما شای تلویزیون ، رفتن به پارک و نظایر آن تعیین گردد،این برنامه منظم زندگی تشکیلات دادن و فعا لیت را به کودک می آموزد و بدین و سیله خصو صیات اخلاقی مربوط به اراده او را شکل می دهد. والدین به تدریج و از همان روزهای آغاز شکل گیری شخصیت کودک (مخاطب قرار گرفتن ، فهمیدن خطاب) باید به او بیاموزند تا کارهای جسمانی مربوط به خود را مانند پوشیدن و در آوردن لباس ، شانه کردن مو ، مسواک زدن ، جمع آوری لوازم بازی وغیره انجام دهد و در ضمن حس همکاری و تعاون را نیز با دادن مسئو لیت آب دادن گلدانها و کمک کردن برای چیدن سفره و یا جمع آوری آن دراو ایجار کرد واز خسارت احتمالی که کودک بر اثر انجام امور ایجاد خواهد کرد، نهراسید .چون تمامی این امور منجر به پرورش اراده در کودک حساس می باشد .
تکامل اراده کودک
در بزرگسالان و والدین رفتار واحدی نسبت به کودک وجو د د اشته باشد و در مناسبات خود با کودک همیشه صادق باشند . چون هیچ چیز بدتر از اختلاف عقیده بین پدرو مادر و سایر بزرگسالان در زمینه تربیت کودک نیست . مثلا پدر کاری را به کودک محول می کند بزرگسالی می گوید او توان انجام آن کاررا ندارد و یا مادر می گوید: بچه را خسته نکن ، و یا خود امور محوله به کودک را انجام می دهد . در اثر این نوع برخوردها در کودک دو روئی در رفتار و حیله گری و تزویر خاص به و جود می آید . در بسیاری از خانواده ها کودک خردسال در سر دو راهی عاطفه قرارمی گیرد و اختلاف بزرگترها احساسات او را جریحه دار می کند . بهتر است که هرگز اختلافات به کودکان معصوم انتقال داده نشود . با صادق بودن و عمل به و عده های داده پایبندی به اصول اخلاقی را به کودک بیاموزید و به جای د اد ن وعده و عمل نکردن به آن بر سر حرف خود ثابت قدم باشید تا کودک نیز به شما اعتماد کند و خود نیز بیاموزد که وقتی وعده می دهد، آن را اجرا نماید و بدین ترتیب در او پایبند بودن به گفته و حس مسئولیت تقویت شود.
برای تکامل اراده درکودک می بایستی مسلط شدن بر امیال و احساسات ، هوی و هوس ، احساس ترس ، درد و رنج را تقویت نمود. چون اینگونه اعمال اراده کودک را استحکام می بخشد و والدین باید به هوش باشند که سالهای اولیه زندگی کودک بهترین و مناسب ترین زمان برای پایه گذاری اساس خصوصیات اراده به یک انسان است و هر چه کودک بزرگتر می شود به همان اندازه خواسته های پدر و مادر از او باید بیشتر گردد و به همان نسبت او باید به دستورات آنان بیشتر پایبند گردد و خصوصیات اراده او تحت تربیت بیشتر قرارگیرد .
سخن آخر
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب “ تعلیم و تربیت در اسلام ” نوشته است : تربیت عبارت است از پرورش دادن به معنای شکوفاکردن استعدادهای موجو د زنده و اگر قر ار باشد کسی پرورش یابد و تربیت شود باید کوشش کرد همان استعداد راکه در اوهست بروز و ظهور کند . آن چیزی را که نیست نمی توان پرورش داد . در عصر کودکان تقویت اراده در کودک با تربیت و تعلیم او عجین می شود ، بدین منظور لازم است جهت اراده درکودک:
-رفتار والدین نسبت به کودک توأم با تفا هم باشد .
-در مناسبات خود با کودک صادق باشید .
-با ا نجام کارهای به استقلال او صدمه نزنید .
-به کودک مسئولیت در خور بدهید.در کودک حس به تأخیرانداختن امیال را تقویت کنید.
-درکودک حس تعاون را ایجاد کنید .برای کودک بر نامه روزانه منظمی تنظیم کنید.
-برای کودک همانند با اراده ای باشید