سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دین و نیازهای روانی انسان
چکیده:
یکی از پیش‏فرضهای پذیرش دین این است که برخی از نیازهای بنیادین آدمی جز با دین‏باوری برآورده نمی‏شود . امروزه کسان بسیاری با بهره‏گیری از دانش‏های جدید، نیازهای اصیل انسانی را می‏کاوند و به پاسخ‏گویی این پرسش می‏پردازند که «آیا می‏توان از چنین نیازی سخن گفت؟» نویسنده در این مقاله به برخی از نیازهای روانی آدمی اشاره کرده و برای تبیین پاسخ‏گویی دین به این نیازها از سخنان امام علی علیه السلام بهره فراوان برده است .
یکی از ابعاد دین پژوهی که خداناگرایان بیش از خداباوران به آن توجه نموده‏اند، پاسخگویی دین به نیازهای روانی انسان است . ملحدان، با این پیش فرض که خدا و معارف و حیانی سرابی بیش نیست، به جست و جو درباره منشا پیدایش ادیان پرداخته و ترس و نادانی، عقده‏های روانی (1) و عواملی از این دست را خاستگاه اعتقاد به موجودات فراطبیعی دانسته‏اند .
در واقع، این دین ستیزان نیمی از راه را درست پیموده و به حق، روح و روان آدمی را در پیوندی تنگاتنگ با دین و مذهب یافته‏اند; اما در ریشه یابی آن به خطا رفته و بر عواملی نادرست انگشت نهاده‏اند . دین وحیانی - بدان سبب که با فطرت انسان هماهنگ است - افزون بر سعادت اخروی، آرامش دنیوی را نیز تامین می‏کند و نیازهای اصیل روانی را به نیکوترین صورت برآورده می‏سازد . (2)
1 . نجات از گرداب تنهایی
آدمیان هر اندازه که دیوارهای زمان و مکان را فرو ریزند و آرزوی زندگی در دهکده جهانی را دست‏یافتنی‏تر ببینند، گونه‏هایی از احساس تنهایی را با خود همراه دارند و در میان همنوعان خود دارویی برای آن نمی‏یابند . به گفته پل تیلیخ (1886- 1965 م) «پیشرفت فناوری هر چند فاصله‏های زمانی و مکانی را برداشته، اما بیگانگی دل‏ها از یکدیگر به گونه شگفت انگیزی افزایش یافته است .» (3) این احساس تنهایی که یکی از عوامل پیدایش افسردگی است، شکل‏های گوناگون می‏یابد و در فراگیرترین حالت، در قالب این آگاهی جلوه‏گر می‏شود که دیگران - هر اندازه نیروی خود را به کار بگیرند - به دلیل نارسایی در علم و قدرت، از گشودن گره بسیاری از مشکلات من ناتوانند . (4) در این موقعیت، اعتقاد به خدایی که در دانش و قدرت بی‏همتاست، آدمی را از گرداب تنهایی می‏رهاند و خلوت با پروردگار یکتا را شیرین‏ترین لحظه‏ها می‏گرداند . امام علی علیه السلام این حقیقت را چنین با خدا نجوا می‏کند:
خدایا! تو به دوستانت از همه انس گیرنده‏تری و برای آنان که به تو توکل کنند، از هر کس کاردان‏تر . بر نهانی‏هاشان بینایی و به درون‏هاشان آگاه و بر مقدار بینش آنان دانا . رازهاشان نزد تو آشکار است و دل هاشان در حسرت دیدار تو داغدار . اگر تنهایی و غربتشان به وحشت اندازد، یاد تو آنان را آرام سازد و اگر مصیبت‏ها بر آنان فرو بارد به تو پناه آرند و روی به درگاه تو دارند; چه می‏دانند سر رشته کارها به دست توست و از قضایی خیزد که پای بست توست . (5)
2 . تامین عدالت و دادگری
یکی دیگر از نیازهای انسانی که جز در پرتو دین باوری برآورده نمی‏گردد، نیاز به عدالت و دادگری است . (6) چه بسیارند ستم پیشگانی که در این دنیا تاوان جنایات خود را نمی‏پردازند و روزگار را به رفاه و خوشی می‏گذرانند و در نتیجه، بر اندوه ستمدیدگان می‏افزایند . افزون بر این، چه بسا مجازات‏های دنیوی با میزان جرم و جنایت تناسب ندارد و عدالت واقعی را برقرار نمی‏سازد; کسی که دستان خود را به خون هزاران نفر آلوده کرده و انبوه بی‏شماری را معلول و ناتوان ساخته است، چگونه می‏تواند مجازاتی در خور جنایت‏خویش دریافت دارد؟ ادیان الهی با تاکید بر زندگی پس از مرگ به این پرسش پاسخی روشن می‏دهند و در برابر هر ستمی عقوبتی در خور می‏نهند . (7) به فرموده امام علی علیه السلام دنیا نه جایگاه پاداش مؤمنان است و نه محل عقاب کافران . (8) از این رو، نه نیکان را شاید که بدان دل ببندند و نه بدکاران می‏توانند با سرگرم شدن به خوشی‏های زودگذرش، از عذاب الهی برهند .
ان الله سبحانه لم یرضها ثوابا لاولیائه و لا عقابا لاعدائه . (9) خدا دنیا را پاداشی نپسندید برای دوستانش و نه کیفری برای دشمنانش .
از دیدگاه مکتب علوی، خداوند در کمین ستمکاران است; و اگر چند روزی به آنان مهلت می‏دهد، دیری نخواهد پایید که به سزای کردارشان می‏رساند (10) و داد مظلومان را از آنان می‏ستاند . (11) البته این به معنای تشویق ستم پذیری و سازشکاری نیست; زیرا امام علی علیه السلام نه تنها سازش با ظلم را برنمی‏تابد، بلکه گفتن سخن حق نزد پیشوای ستمگر را از جهاد در راه خدا برتر می‏شمارد . (12) با این حال، برای کسانی که از گرفتن حق خویش ناتوانند، هیچ چیز از این سخن تسلی بخش‏تر نیست که عدل الهی برای ظالمان، از ستمی که آنان بر ستمدیده روا داشته‏اند، بسیار شکننده‏تر است (13) «یوم العدل علی الظالم اشد من یوم الجور علی المظلوم‏» . (14)
3 . فرونشاندن عطش جاودانگی
میل به فناناپذیری و جاودانگی یکی از نیازهایی است که در اعماق جان انسان ریشه دارد و ترس از به پایان رسیدن زندگی، به شدت وی را می‏آزارد . (15) آدمی تنها به زنده بودن نام و یاد خویش دلخوش نمی‏گردد، بلکه فطرتا در پی فناناپذیری روان خویش است، آلکسیس کارل می‏گوید:
مردم . . . نه تنها در این جهان، بلکه در ورای قبر نیز به شدت خواستار زندگی‏اند و برای‏شان کافی نیست که فقط در آثار خود . . . زنده بمانند . . . آن چه ما خواستار آنیم قبل از همه، بقای شخصی است و این که بعد از مرگ، عزیزان خود را ببینیم و در دنیایی از صلح و عدالت قدم بگذاریم . (16)
کسانی که مرگ را پایان حیات انسان می‏شمارند، به پوچ انگاری می‏رسند و زیستن در این جهان را بی‏معنا می‏یابند . (17) از این رو، خاستگاه نیاز انسان به جاودانگی، آرزوی رهیدن از فساد و تباهی است نه غرور و خودخواهی .
جست و جوی نام . . . از غرور نیست، از بیم ابتر ماندن است . اگر در آرزوی همه چیز شدن هستیم، فقط از آن رو است که می‏خواهیم از هیچ بودن بگریزیم . باری، ما آرزومند نجات دادن خاطره و یاد و نام خویشیم . این یاد و نام چقدر دوام دارد؟ حداکثر مادامی که بشر باقی می‏باشد . چه می‏شود اگر یاد و نام ما، در خدا بقا می‏یافت . (18)
آری، تنها دین الهی است که با تاکید بر حیات جاویدان انسان و زندگی پس از مرگ، به این نیاز اصیل آدمی پاسخ می‏گوید و عطش جادوانه زیستن را فرو می‏نشاند . دانشمندان خداناگرا برای زدودن ترس از فناپذیری از دل آدمی بسیار کوشیده‏اند; اما توفیق چندانی نیافته و در سرکوب این گرایش ذاتی انسان، ناتوان مانده‏اند . (19) در نگاه ادیان آسمانی، مرگ آغاز زندگی حقیقی است . (20) این تفسیر از مرگ به زندگی معنا می‏بخشد و خداباوران را به استقبال عاشقانه از شهادت می‏کشاند . چنین است که امام علی علیه السلام می‏فرماید:
و الله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه; (21) به خدا سوگند، انس پسر ابوطالب به مرگ، بیش از دلبستگی کودک به پستان مادر خویش است .
در دیدگاه امیرمؤمنان، مرگ نه سر آغاز جدایی، بلکه زمینه ساز والاترین وصال است . (22) از این رو، آنچه ناگواری‏های زندگی و زیستن با سست پیمانان را بر آن حضرت آسان می‏کند، شوق شهادت و لقای الهی است .
به خدا اگر آرزوی شهادتم به هنگام رویارویی با دشمن نبود، و دل نهادنم بر مرگ خویش نمی‏نمود، دوست داشتم یک روز با اینان به سر نبرم و هرگز دیدارشان نکنم . (23)
4 . تقویت صبر و بردباری
نقش دین در بالا بردن قدرت تحمل مشکلات چنان است که برخی از جامعه شناسان این نکته را خاستگاه پیدایش ادیان دانسته، و بر آن شده‏اند که «دین اساسا پاسخی است‏به دشواری‏ها و بی‏عدالتی‏های زندگی و می‏کوشد تا این ناکامی‏ها را توجیه کند» . (24)
گوینده این سخن - چون بسیاری دیگر از کسانی که دین را واکنشی در برابر نیازهای فردی و اجتماعی بشر می‏دانند و از بعد فراطبیعی آن غفلت می‏ورزند - میان خاستگاه دین و پیامدهای آن فرق نمی‏نهد و در تحلیلی یکسونگرانه، دین را توجیهی برای ناکامی‏های زندگی می‏شمارد . با این همه، نمی‏توان این حقیقت را نادیده گرفت که هیچ چیز مانند دین نتوانسته است‏به آدمی در برابر سختی‏ها پایداری بخشد و در بن بست‏ها روزنه امید بگشاید . (25)

• هیچ کنجی بی‏دد و بی‏دام نیست جز به خلوت‏گاه حق آرام نیست (26)
• جز به خلوت‏گاه حق آرام نیست (26) جز به خلوت‏گاه حق آرام نیست (26)
انسان دین باور، پیروزی و شکست، رفاه و تنگدستی (27) و نیکبختی و سیه روزی، همه را پذیرفتنی می‏یابد و بدون آن که از تلاش دست‏بردارد، به هر آن چه که جانان می‏پسندد، دلخوش است . به فرموده امیر مؤمنان علیه السلام، پرهیزگاران در تجارتی سودمند، دراین دنیا بر ناگواری‏ها شکیب می‏ورزند تا آسایش جهان دیگر را به دست آورند:
صبروا ایاما قصیرة اعقبتهم راحة طویلة، تجارة مربحة یسرها لهم ربهم (28) ; روزی چند را با شکیبایی به سر بردند که آسایشی دراز مدت را برای‏شان به دنبال آورد، تجارتی سودمند بود که پروردگارشان برای آنان فراهم کرد .
آسان انگاری سختی‏های دنیوی به آن جا می‏رسد که وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شهادت امیر مؤمنان را پیش گویی می‏کند و از چگونگی صبرش می‏پرسد، این پاسخ را دریافت می‏دارد: «ای رسول خدا، نه جای شکیبایی کردن است، که جای مژده شنیدن و شکر گزاردن است‏» . (29) و شاگرد و دست پرورده آن حضرت، زینب علیها السلام پس از واقعه کربلا، در پاسخ ابن زیاد که می‏پرسید: «کار خدا را با برادر و خویشاوندانت چگونه دیدی؟» جمله‏ای بر زبان راند که خداناباوران هرگز معنایش را در نمی‏یابند: «ما رایت الا جمیلا (30) ; جز نیکی و زیبایی ندیدم‏» .

• یکی درد و یکی درمان پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
• یکی وصل و یکی هجران پسندد پسندم آنچه را جانان پسندد پسندم آنچه را جانان پسندد
________________________________________
1) زیگموند فروید (1856- 1939 م) از کسانی است که از این زاویه به دین نگریسته و بدون استناد به شاهد و مدرکی، سرآغاز دین و بلکه تمدن بشری را چنین دانسته است: «روزی روزگاری در یک زمان بسیار دور، انسان ابتدایی و یا شاید نیاکان ما قبل انسانی انسان، در حالتی که داروین رمه آغازین می‏نامد، زندگی می‏کرد . این رمه ترکیب می‏شد از نر مسلطی که تعدادی از ماده‏ها را در انحصار خود داشت و آزمندانه همه آن‏ها را برای خود می‏خواست . این پدر نیرومندتر، حسودتر و خشن‏تر نرهای دیگر دسته‏اش را که پسران خودش و فرزندان ماده‏هایش بودند، از ماده‏ها دور نگه می‏داشت و آن‏ها را به حاشیه گروه رانده بود . به هر روی، روزی فرا رسید که این مردان حاشیه‏ای . . . دست‏به دست هم دادند و پدر مسلط را کشتند [ . . . سپس] این وحشیان آدمخوار قربانی شان را خوردند . . . برادران پس از پیروزی از کرده شان دچار پشیمانی می‏شوند و . . . برای جبران و کفاره عمل وحشتناک‏شان دو ممنوعیت را اختراع کردند: یکی آن که جانشینی نمادین به صورت یک نوع حیوان را به جای پدر گذاشتند، . . . دوم آن که آن‏ها با حرام کردن ماده‏های آزاد شده بر خودشان، از ثمرات پیروزی شان چشم پوشی کردند . . . همه مذاهب بشری واکنش‏هایی‏اند در برابر همین رویداد بزرگی که فرهنگ با آن آغاز می‏شود و از آن زمان تاکنون نگذاشته است که انسان آرام بگیرد .» (ملکم همیلتون، جامعه‏شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، مؤسسه تبیان، تهران، 1377، ص 103- 105 .)
2) ر . ک: صفدر صانعی، آرامش روانی و مذهب، انتشارات پیام اسلام، قم، بی‏تا; سید محمد حسین طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، صدرا، قم و تهران، بی‏تا، ص 8; ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدی قائنی، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1372 ش، ص 193 .
3. Pull Tillich, The Shaking of the Foundations, charles Scribner|s Son, New York , 1948; P.157 .
4) ر . ک: مصطفی ملکیان، جزوه کلام جدید 2، ص 105- 125 .
5) نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1378 ش . خطبه 227، ص 261 .
6) مصطفی ملکیان، پیشین، ص 127- 129 و ر . ک: ملکم همیلتون: پیشین، ص 277 .
7) ر . ک: محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1376، ج 3- 1، ص 493 .
8) ر . ک: حبیب الله هاشمی خویی، منهاج البراعة، منشورات المکتبة الاسلامیة، تهران، 1388 ق، ج 21، ص 492- 493 .
9) نهج البلاغه، حکمت 415، ص 435 .
10) همان، خطبه 97، ص 88 .
11) همان، نامه 53، ص 340 (عما قلیل . . . ینتصف منک للمظلوم .)
12) همان، حکمت 374، ص 429 .
13) ر . ک: حبیب الله هاشمی خویی، پیشین، ج 21، ص 426 .
14) نهج البلاغه، حکمت 341 و ر . ک: حکمت 241 .
15) ر . ک: مصطفی ملکیان، پیشین، ص 126 .
16) آلکسیس کارل، مجموعه آثار و افکار (راه و رسم زندگی)، ترجمه پرویز دبیری، نشر ناهید، اصفهان، بی‏تا، ص 176 .
17) زبان حال این گروه چنین است: ز آوردن من نبود گردون را سود/وز بردن من جاه و جلالش نفزود/از هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود/کآوردن و بردن من از بهر چه بود .(رباعیات خیام، تصحیح جلال‏الدین همایی، نشر هما، تهران، 1367، ص 16 .)
18) میگل داوناموتو، درد جاودانگی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، نشر البرز، تهران، 1370 ش، ص 94- 95 .
19) عبدالله نصری، خدا در اندیشه بشر، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، 1373 ش، ص 260 .
20) انما خلقت للآخرة لاللدنیا» .(نهج البلاغه، نامه 31، ص 303 .)
21) نهج البلاغه، خطبه 5، ص 13، همچنین ر . ک: خطبه 180، ص 188 و نامه 62، ص 347 .
22) همان، نامه 28، ص 294 .(احب اللقاء الیهم لقاء ربهم .)
23) همان، نامه 35، ص 310 .
24) ملکم همیلتون، پیشین، ص 241 . مارکس نیز دین را «پناهگاهی در برابر خشونت واقعیت‏های روزانه‏» می‏داند (گیدنز، جامعه‏شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، تهران، 1377 ش، ص 429) ; اما بر این باور است که دین «مانند داروهای مخدر تنها تسکین موقتی می‏بخشد، آن هم به بهای کند شدن حواس‏و پیامدهای جانبی ناخوشایند» . ملکم همیلتون، پیشین، ص 143 .)
25) ر . ک: ناصر مکارم شیرازی، انگیزه پیدایش مذاهب، مؤسسه مطبوعاتی هدف، قم، بی‏تا، ص 182 و 199; ویلیام جیمز، پیشین، ص 26 و عبدالکریم سروش، حکمت و معیشت، صراط، تهران، 1376 ش، دفتر دوم، ص 122 .
26) جلال الدین مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح نیکلسون، انتشارات ناهید، تهران، 1375 ش، دفتر دوم، بیت 591
27) نهج البلاغه، خطبه 23، ص 23 .
28) همان، خطبه 193، ص 225 .
29) همان، خطبه 156، ص 156 .
30) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 45، ص 116 .


نوشته شده در  یکشنبه 89/11/17ساعت  12:42 عصر  توسط محمد حسین 
 

کلمات کلیدی:

نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آسیب های روانی اینترنت
اعتیاد ‌از‌ نوعی ‌دیگر ، آسیب شناسی موبایل
[عناوین آرشیوشده]